تصور کن وقتی ناراحتی ورژن نامجون
از وقتی بچت مرد یه زنده متحرک بودی نامجون همش سعی میکرد خوشحالت بکنه ولی تو حتی حرف هم نمیزدی نامجون با کیسه پر از خوراکی اومد پیشت بهش نگاه کردی ولی چیزی نگفتی
_ ا/ت ببین برات کلی خوراکی آوردم باید همش رو بخوری از زمان آشناییمون به بعد اینقدر ضعیف نشدی برات از همه چیز توی ظرف میریخت و کلی باهات حرف میزد ولی تو بیشتر عصبانی میشدی دیگه تحمل نکردی و عربده کشیدی بسه نامجون بسه دیگه چیزی نگو و از اینجا برو دیگه نمیخوام ببینمت
نامجون : بسه ا/ت چرا اینطوری رفتار میکنی انگار اون بچه من نبود منم مثل تو شکستم ولی سر پا موندم فکر میکنی فقط تو ناراحت شدی هاااااا ( با داد و بغض)
با یادآوری این دوباره اشکات سرازیر شد افتادی زمین و شروع کردی به گریه کردن وحشتناک گریه میکردی و داد میکشیدی حتی بدتر از روزهای اول نامجون بغلت کرد و به خودش فشردتت ولی تو همچنان گریه میکردی تا اینکه از حال رفتی
نامجون: ا/ت ا/تتتتت چیشد ا/ت به خودت بیا زود به دکتر زنگ زدم و گفتم بیاد خونه 15 دقیقه بعد دکتر اومد و معاینه اش کرد
نامجون: حالش چطوره
دکتر آقای کیم من به خانم کیم گفتم بیاد تا نتایج آزمایش هفته پیش رو بگیرن ولی نیومدن بچه اولتون مردن ولی چون دوقلو بودن الان یکیشون زنده هست لطفا مراقب خانم کیم باشید
نامجون : بله چشم (با خوشحالی)
ا/ت بعد از اینکه فهمید بچش زندست مراقب خودش بود و ازش به خوبی مراقبت میکرد و اونها هم خوشحال کنار هم زندگی کردن
این فک کنم بد بود
_ ا/ت ببین برات کلی خوراکی آوردم باید همش رو بخوری از زمان آشناییمون به بعد اینقدر ضعیف نشدی برات از همه چیز توی ظرف میریخت و کلی باهات حرف میزد ولی تو بیشتر عصبانی میشدی دیگه تحمل نکردی و عربده کشیدی بسه نامجون بسه دیگه چیزی نگو و از اینجا برو دیگه نمیخوام ببینمت
نامجون : بسه ا/ت چرا اینطوری رفتار میکنی انگار اون بچه من نبود منم مثل تو شکستم ولی سر پا موندم فکر میکنی فقط تو ناراحت شدی هاااااا ( با داد و بغض)
با یادآوری این دوباره اشکات سرازیر شد افتادی زمین و شروع کردی به گریه کردن وحشتناک گریه میکردی و داد میکشیدی حتی بدتر از روزهای اول نامجون بغلت کرد و به خودش فشردتت ولی تو همچنان گریه میکردی تا اینکه از حال رفتی
نامجون: ا/ت ا/تتتتت چیشد ا/ت به خودت بیا زود به دکتر زنگ زدم و گفتم بیاد خونه 15 دقیقه بعد دکتر اومد و معاینه اش کرد
نامجون: حالش چطوره
دکتر آقای کیم من به خانم کیم گفتم بیاد تا نتایج آزمایش هفته پیش رو بگیرن ولی نیومدن بچه اولتون مردن ولی چون دوقلو بودن الان یکیشون زنده هست لطفا مراقب خانم کیم باشید
نامجون : بله چشم (با خوشحالی)
ا/ت بعد از اینکه فهمید بچش زندست مراقب خودش بود و ازش به خوبی مراقبت میکرد و اونها هم خوشحال کنار هم زندگی کردن
این فک کنم بد بود
۱۹.۲k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.