مافیایه بد (p4)
پارت ۴
/////////////
-ا/ت بیا اینجا
+چشم
-موهات رو بزن کنار
+و ولی
-نشنیدی(داد وحشتناک)
با دادی که زد ترسیدم و دو قدم عقب رفتم
-بدو
موهام رو زدم کنار و سرم رو اوردم بالا و باهاش چشم تو چشم شدم چقدر خوشگله حیف که اندازه سر سوزن هم اخلاق نداره
-برو حالا دیگه نبینم موهات توی صورتت باشه وگرنه عواقب خوبی نداره
+چشم
تهیونگ ویو
وقتی موهاش رو زد کنار دیدم اونجایی که زدمش قرمز بود و جای انگشتام مونده بود و گوشه لبش پاره شده بود وقتی باهام چشم تو چشم شد از چشماش میتونستم بفهمم ترسیده خیلی دختره معصومی بود من من چجوری زدمش بسه تهیونگ بهش فکر نکن حقش بود
ا/ت ویو
ارباب اومد پایین همه خدمتکار ها تعظیم کردن و منم همراه اونا تعظیم کردم که به خانم با لبخند وارد شد بهش میخورد سنش بالا باشه
(بچه ها یه تغییر کوچولو رخ داده تهیونگ مادر و پدر داره)
-سلام مامان
@ سلام پسرم خوبی؟
-اره مرسی
@ تهیونگ تو باید برای پیشرفت شرکت بابات ازدواج کنی و بچه بیاری
-اما من هیچ کس رو دوس ندارم
/////////////
-ا/ت بیا اینجا
+چشم
-موهات رو بزن کنار
+و ولی
-نشنیدی(داد وحشتناک)
با دادی که زد ترسیدم و دو قدم عقب رفتم
-بدو
موهام رو زدم کنار و سرم رو اوردم بالا و باهاش چشم تو چشم شدم چقدر خوشگله حیف که اندازه سر سوزن هم اخلاق نداره
-برو حالا دیگه نبینم موهات توی صورتت باشه وگرنه عواقب خوبی نداره
+چشم
تهیونگ ویو
وقتی موهاش رو زد کنار دیدم اونجایی که زدمش قرمز بود و جای انگشتام مونده بود و گوشه لبش پاره شده بود وقتی باهام چشم تو چشم شد از چشماش میتونستم بفهمم ترسیده خیلی دختره معصومی بود من من چجوری زدمش بسه تهیونگ بهش فکر نکن حقش بود
ا/ت ویو
ارباب اومد پایین همه خدمتکار ها تعظیم کردن و منم همراه اونا تعظیم کردم که به خانم با لبخند وارد شد بهش میخورد سنش بالا باشه
(بچه ها یه تغییر کوچولو رخ داده تهیونگ مادر و پدر داره)
-سلام مامان
@ سلام پسرم خوبی؟
-اره مرسی
@ تهیونگ تو باید برای پیشرفت شرکت بابات ازدواج کنی و بچه بیاری
-اما من هیچ کس رو دوس ندارم
۳.۱k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.