عشق اجباری 🩸🔪
عشق اجباری 🩸🔪
P12
ویو ادمین :هر ۲ خانواده رسیده بودند به مهمونی ک خانواده داشتن باهم حرف میزدن ولی بچه ها چون از هم بدشون میومد کاری باهم نداشتن تا آقای هانول اومد و گف.....
هانول: خوش آمدید بشینید
ب.ک و ب.ج: ممنون پدر (تعظیم)
هانول: خب من شما ها رو دعوت کردم تا یه موضوع ایی رو بهتون بگم قبلش بریم شام بخوریم بعد
همه: چشم
ویوادمین: همه رفتن شام رو خوردن و اومدن نشستن رو مبل و منتظر هانول بودن ک هانول یهو اومد
هانول: خب همینجوری ک گفتم من شمارو اینجا دعوت کردم تا یه خبر مهم بهتون بگم خب راستش.......
پ.ک: پدر بگید چیشده نصف جونمون کردی
پ.ج: ارع پدر راست میگع دیگ بگید لطفا
هانول: خب ببینید من......
ویوادمین: با چیزی ک هانول گفت همه شکه شدن
و......
P12
ویو ادمین :هر ۲ خانواده رسیده بودند به مهمونی ک خانواده داشتن باهم حرف میزدن ولی بچه ها چون از هم بدشون میومد کاری باهم نداشتن تا آقای هانول اومد و گف.....
هانول: خوش آمدید بشینید
ب.ک و ب.ج: ممنون پدر (تعظیم)
هانول: خب من شما ها رو دعوت کردم تا یه موضوع ایی رو بهتون بگم قبلش بریم شام بخوریم بعد
همه: چشم
ویوادمین: همه رفتن شام رو خوردن و اومدن نشستن رو مبل و منتظر هانول بودن ک هانول یهو اومد
هانول: خب همینجوری ک گفتم من شمارو اینجا دعوت کردم تا یه خبر مهم بهتون بگم خب راستش.......
پ.ک: پدر بگید چیشده نصف جونمون کردی
پ.ج: ارع پدر راست میگع دیگ بگید لطفا
هانول: خب ببینید من......
ویوادمین: با چیزی ک هانول گفت همه شکه شدن
و......
۵.۴k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.