پارت ۴

_ن.نهه ا.ین.ا م.مالهه من نیست
+یعنی چی من خودم این لباسارو برات چیدم لباسای توعه(گریش دراومد و بلند داده حرف میزنه)
_ب.ببین مم برات عطر م..میخواستم بگیرم خب(آب دهنشو قورت میده) بخاطره همین زدم به لباسم بعد چون حوب نبود دیگه برات نگرفتم ولی فردا باهم میریم عطر فروشی بگیری خب(ترس)
‌+من خرم شوگا(بغض)
من نمیفهمم یعنی ؟؟ .... داری بهم خیانت میکنی نه؟ چرا مگه چیکار کردم ها
_اونجوری نگو ا/ت (ناراحت) اون ماله من نیست باور کن بیا بخوابیم الان خسته ای اصلا
+نمیشه نمیتونم نمیفهمی حالمو تو(بلند و لرزش صدا)
_باور کن باور کن هیچی نیست خودتو ناراحت نکن خب؟
+
از ناچار رفتم تو تخت و پشت بهش خوابیدم و پاهامو تو شکم جمع کردم تا وقتی مطمئن نشم نمیتونم همینجوری بخوابم پیشش
+چه چیزایی قرار بود بهت بگم اما خودت خرابش کردی کاشکی الکی باشه (اروم اما یونگی خان شنید)

(از زبان شوگا):
درسته اونا بوی عطر یجی و روش بود لامصب صد بار بهش گفتم نباید کاری کنه که ا/ت متوجه بشه اما کو گوشه شنوا ها؟ درسته تز ا/ت خسته شده بودم اما یه زمانی عاشقش بودم دیگه مگه نه هر چی میشد با اون صدا و تو اون حالت دیدنش ناراحتم می‌کرد و بغض کردم من چجوری میخواستم یکی از اینارو انتخاب کنم ها؟؟..... اهههه نه نه نه من یحی رو دوست دارم اونو دوست دارم اما ا/ت فقط وابستکیه نمیخوام یجی رو از دست بدم پس هر جور