عشقی که بهم دادی
"part 69"
+مثل اینکه واقعا باورت شده...تو الان فقط بابای جیهونی فقط
رومو کردم اونور و وارد شرکت شدم
نفس عمیق کشیدم
خب باید طبق نقشه تهیونگ عمل کنم
باید به جانگ هی و خواسته ش اعتراض کنم اما باید سریع هم کوتاه بیام
وارد که شدم همه دور هم جمع شده بودن و با دیدن من ساکت شدن
+چخبره؟(جدی)
؛خانم کیم آقای جانگ توی دفتر مدیرن...خانم چوی هم همینطور
سرمو با اخم تکون دادم
؛منتظر شمان
خیلی جدی و عصبی رفتم سمت دفتر اون مدیر بی عرضه مون
ازش عصبی بودن ولی نباید بروز بدم
اما با حالت صورتم نشون میدم
کیف لپتاپمو دادم دست یکی از بچه ها و لپتاپ به دست رفتم داخل
+صبح بخیر
حتی تعظیم هم نکردم و با حالت کاملا جدی حرف زدم
×آه خانم کیم اومدی؟
(فعلا علامت رئیس این باشه # )
# منتظرت بودیم خانم کیم
سری تکون دادم و صندلی کنار هانا رو کشیدم و نشستم اونم درست جلوی جانگ هی
تو چشماش نگاه کردم
خودت خواستی جانگ هی
خودت شروع کردی
اما مثل دفعه قبل حتی کلک هم نمیتونی بهم بزنی
ابرومو انداختم بالا
نگاهمو ازش گرفتم و به رئیس منتظر نگاه کردم
# با توجه به اینکه ما بودجه اینو که خودمون خودمونو سر پا نگه داریم نداریم...مجبوریم به پیشنهاد آقای جانگ فکر کنیم و به احتمال زیاد قبول کنیم
به جانگ هی نگاه کردم
دوباره اون خنده حال بهم زنش
فقط یه مشتم میتونست کارشو بسازه
دستمو روی میز مشت کردم
×ا.ت آرم باش(با صدای آروم)
عصبانیتمو بیشتر نمایان کردم
انقدری که رئیس بهم نگاه نمیکرد
# خب من پیشمهاد ایشون رو قبول کردم...نیازی به مشورت نبود چون چاره ی دیگه ای نداریم
+مثل اینکه واقعا باورت شده...تو الان فقط بابای جیهونی فقط
رومو کردم اونور و وارد شرکت شدم
نفس عمیق کشیدم
خب باید طبق نقشه تهیونگ عمل کنم
باید به جانگ هی و خواسته ش اعتراض کنم اما باید سریع هم کوتاه بیام
وارد که شدم همه دور هم جمع شده بودن و با دیدن من ساکت شدن
+چخبره؟(جدی)
؛خانم کیم آقای جانگ توی دفتر مدیرن...خانم چوی هم همینطور
سرمو با اخم تکون دادم
؛منتظر شمان
خیلی جدی و عصبی رفتم سمت دفتر اون مدیر بی عرضه مون
ازش عصبی بودن ولی نباید بروز بدم
اما با حالت صورتم نشون میدم
کیف لپتاپمو دادم دست یکی از بچه ها و لپتاپ به دست رفتم داخل
+صبح بخیر
حتی تعظیم هم نکردم و با حالت کاملا جدی حرف زدم
×آه خانم کیم اومدی؟
(فعلا علامت رئیس این باشه # )
# منتظرت بودیم خانم کیم
سری تکون دادم و صندلی کنار هانا رو کشیدم و نشستم اونم درست جلوی جانگ هی
تو چشماش نگاه کردم
خودت خواستی جانگ هی
خودت شروع کردی
اما مثل دفعه قبل حتی کلک هم نمیتونی بهم بزنی
ابرومو انداختم بالا
نگاهمو ازش گرفتم و به رئیس منتظر نگاه کردم
# با توجه به اینکه ما بودجه اینو که خودمون خودمونو سر پا نگه داریم نداریم...مجبوریم به پیشنهاد آقای جانگ فکر کنیم و به احتمال زیاد قبول کنیم
به جانگ هی نگاه کردم
دوباره اون خنده حال بهم زنش
فقط یه مشتم میتونست کارشو بسازه
دستمو روی میز مشت کردم
×ا.ت آرم باش(با صدای آروم)
عصبانیتمو بیشتر نمایان کردم
انقدری که رئیس بهم نگاه نمیکرد
# خب من پیشمهاد ایشون رو قبول کردم...نیازی به مشورت نبود چون چاره ی دیگه ای نداریم
۱۳.۹k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.