مافیای من
مافیای من
پارت9
ویو ا/ت
داشتیم بستنی میخوردیم که یهو
که یهو چیزی نشد کرم داشتم
بستنی مونو خوردیم برگشتیم خونه
نشسته بودیم که جیمین گفت امشب یه باند دیگه میهاد میاد ملاقاتمون کنه یه قرار داد میبندیم که باندمونو قوی تر میکنه
امشب ساعت9 اماده باشید ا/ت تو هم نقش دوست دخترمو بازی میکنی
ا/ت و تهیونگ هم زمان: باشه
ا/ت: جیمین
جیمین: بله
ا/ت حوصلم سر رفته
جیمین: گوشیتو بهت میدم اما کاری نکن اگه به کسی بگی تنبیه میشی
ا/ت: باشه میسیییییییییییییییییییییییییییییی
جیمین: نفس بگیر ارام باش😐
تهیونگ: جیمین
جیمین: بله
تهیونگ: حوصلم سر رفته
جیمین: برو بیرون قدم بزن
ا/ت: جیمین راستی ایو چیشد
جیمین: بهوش اومده
ا/ت: حالش خوبه
جیمین: اره
ا/ت: جیمین
جیمین: مرض درد کوفت زهر مار زهر انار انقدر صدام نکنید
خدمتکار: اقای پارک
جیمین: بله
خدمتکار: ساعت 8نمیخاین واسه ساعت 9اماده شید
جیمین: عه یادم رفته بود الان به تهیونگم بگم برگرده خونه
ویو جیمین
زنگ زدم به تهیونگ
(مکالمه ی تهیونگ و حیمین)
تهیونگ: الو بله
جیمین: تهیونگ بیا خونه ساعت8باید واسه ساعت 9اماده شیم
تهیونگ: باشه الان میام کار نداری
جیمین: نه خدافظ
تهیونگ: خدافظ
تهیونگ برگشت خونه که لباسامونو بپوشیم
ویو ا/ت
لباسامو پوشیدم؟
ساعت 1دقیقه به 9بود مهمونا اومدن خدمتکار رفت درو بار
اومدن داخل...
ادامه دار
شرت نداره هر وقت حوصله داشتم میزارم
پارت9
ویو ا/ت
داشتیم بستنی میخوردیم که یهو
که یهو چیزی نشد کرم داشتم
بستنی مونو خوردیم برگشتیم خونه
نشسته بودیم که جیمین گفت امشب یه باند دیگه میهاد میاد ملاقاتمون کنه یه قرار داد میبندیم که باندمونو قوی تر میکنه
امشب ساعت9 اماده باشید ا/ت تو هم نقش دوست دخترمو بازی میکنی
ا/ت و تهیونگ هم زمان: باشه
ا/ت: جیمین
جیمین: بله
ا/ت حوصلم سر رفته
جیمین: گوشیتو بهت میدم اما کاری نکن اگه به کسی بگی تنبیه میشی
ا/ت: باشه میسیییییییییییییییییییییییییییییی
جیمین: نفس بگیر ارام باش😐
تهیونگ: جیمین
جیمین: بله
تهیونگ: حوصلم سر رفته
جیمین: برو بیرون قدم بزن
ا/ت: جیمین راستی ایو چیشد
جیمین: بهوش اومده
ا/ت: حالش خوبه
جیمین: اره
ا/ت: جیمین
جیمین: مرض درد کوفت زهر مار زهر انار انقدر صدام نکنید
خدمتکار: اقای پارک
جیمین: بله
خدمتکار: ساعت 8نمیخاین واسه ساعت 9اماده شید
جیمین: عه یادم رفته بود الان به تهیونگم بگم برگرده خونه
ویو جیمین
زنگ زدم به تهیونگ
(مکالمه ی تهیونگ و حیمین)
تهیونگ: الو بله
جیمین: تهیونگ بیا خونه ساعت8باید واسه ساعت 9اماده شیم
تهیونگ: باشه الان میام کار نداری
جیمین: نه خدافظ
تهیونگ: خدافظ
تهیونگ برگشت خونه که لباسامونو بپوشیم
ویو ا/ت
لباسامو پوشیدم؟
ساعت 1دقیقه به 9بود مهمونا اومدن خدمتکار رفت درو بار
اومدن داخل...
ادامه دار
شرت نداره هر وقت حوصله داشتم میزارم
۱۶.۶k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.