پارت ۱۰
ویو شوگا
به سمت اتاق ات خودم رفتم
درو که باز کردم دیدم ات رو تخت نشسته
+ا اومدی
=میبینی که اومدم
+چرا گفتی باهات ازدواج کنم گفتی توضیح میدی
=خب توضیح میدم بشین رو تخت
+من راحتم
=گفتم بشین نزار داد بزنم
+خیله خبب
=اون روزی که کتکت زدم
+خب
=اون روز من میخواستم برم اتاقم که دیدم سولی داره تلفنی حرف میزنه
بعد دیدم گفت که میخواد مال و اموالمو بالا بکشه
+خب اینا چه ربطی به من داره چرا گفتی باهات ازدواج کنم
=چون هم سولی به تو بدی کرده هم به من
منم گفتم با هم ازش انتقام بگیریم
+این دلیلی نیس که قانع شم در ضمن من نمیخوام انتقام بگیرم
=یعنی میخوای اون کاراشو بی جواب بزاری
+سرشو میاره پایین نه
=خب دیگه
=جلوی اونو خانوادم جوری نقش بازی میکنیم که از هم خوشمون میاد فهمیدی
+اره
ات از تخت پاشدو به سمت در رفت
=کجا
+میرم تو اتاقم بخوابم
=ببخشید اتاقت اینجاس
+ولی من نمیخوام با تو یه اتاق بخوابم
=چه بخوای چه نخوای مجبوری یادت رفته ما ازدواج کردیم
+اوففف مگه هر کی ازدواج کنه پیشه شوهرش میخوابه.....
به سمت اتاق ات خودم رفتم
درو که باز کردم دیدم ات رو تخت نشسته
+ا اومدی
=میبینی که اومدم
+چرا گفتی باهات ازدواج کنم گفتی توضیح میدی
=خب توضیح میدم بشین رو تخت
+من راحتم
=گفتم بشین نزار داد بزنم
+خیله خبب
=اون روزی که کتکت زدم
+خب
=اون روز من میخواستم برم اتاقم که دیدم سولی داره تلفنی حرف میزنه
بعد دیدم گفت که میخواد مال و اموالمو بالا بکشه
+خب اینا چه ربطی به من داره چرا گفتی باهات ازدواج کنم
=چون هم سولی به تو بدی کرده هم به من
منم گفتم با هم ازش انتقام بگیریم
+این دلیلی نیس که قانع شم در ضمن من نمیخوام انتقام بگیرم
=یعنی میخوای اون کاراشو بی جواب بزاری
+سرشو میاره پایین نه
=خب دیگه
=جلوی اونو خانوادم جوری نقش بازی میکنیم که از هم خوشمون میاد فهمیدی
+اره
ات از تخت پاشدو به سمت در رفت
=کجا
+میرم تو اتاقم بخوابم
=ببخشید اتاقت اینجاس
+ولی من نمیخوام با تو یه اتاق بخوابم
=چه بخوای چه نخوای مجبوری یادت رفته ما ازدواج کردیم
+اوففف مگه هر کی ازدواج کنه پیشه شوهرش میخوابه.....
۱۱.۱k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.