بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت دوم :
خلط مبحث : حوش بینانه آن است که بگوییم: شاید وی، نتوانسته است مطلب را برساند، چنان که پس از چهل سال اقامت، تحصیل و تدریس در ایران، می گوید: زبان اصلی من عربی است و شاید نتوانم منظورم را به فارسی درست بیان نمایم، اما چه عمداً و چه سهواً، خلط مبحث شده است:
1- اگر کسی بگوید: یا قرآن کریم وحی نیست، یا اگر هست باید اطاعت شود، معنایش این نیست که دراصل بودن آن تردیدی هست؛ پس اگر عدهای گفتند: یا اصل نیست و یا ما قدرت فهم کامل آن را نداریم و باید به روایات رجوع نماییم، معنایش تردید نمودن در اصل بودن این قرآنی که در اختیار داریم نمی باشد؛ بلکه تأکید بر ضرورت فراگیری آن از معلمانش اهل عصمت علیهم السلام و جلوگیری از تفسیر به رأی و یا برداشت های ذوقی،مطابق میل و منطبق با هوای نفس میباشد.
2 - اما این که نتیجه گرفته است که در حوزههای علمیه ما، روایت اصل است و نه قرآن، هم خطاست، هم دروغ است و هم تهمت و افترایی بزرگ!
تا کنون کدام عالمی، در کدام حوزهای مدعی شده که روایت اصل است و نه قرآن؟! در حالی که هر طلبه پایههای اول حوزه نیز فرا میگیرد که از شروط اولیه در صحت حدیث، انطباق آن با عقل و وحی میباشد و اگر احیاناً حدیثی نقل گردد که با نص مغایرت داشته باشد، نص = آیه قرآن کریم است که اصل است و حجیت دارد و آن بیان از اعتبار حدیثی ساقط میگردد، چنان که پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله فرمودند: ما جائَكُم عَنّي مِنَ حديثٍ موافق للحقِّ فأنا قُلْتُهُ و ما أتاكُمْ عَنّي مِنْ حديثٍ لا يُوافِقُ الحقَّ فَلَمْ اقُله و لَنْ اقول الا الحق - اگر حديث و روايتی از من به شما رسيد كه موافق حق بود پس آن حديث را من گفتهام يعنی صحيح است اگر موافق حق نبود، آن حديث از من نيست يعنی جعلی و دروغ است و من هرگز چيزی نمیگويم مگر حق و موافق حق باشد.(بحارالانوار، ج 2،ص 188)
3 - نه تنها هر طلبهای، بلکه هر انسان عاقل و مسلمانی میداند که اساساً رجوع ما به پیامبر اکرم و اهل عصمت علیهم السلام، مبتنی بر فرامین خداوند متعال در کلام وحی مبنی بر ضرورت اطاعت و تبعیت از ایشان، برای رسیدن به رشد و فلاح میباشد که عقل و وحی مصدق این فرمانهاست.
ج)- قرآن کریم که ناگهان از دست پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله به دست امام زمان علیه السلام نرسیده است که بگویند:این اصل نیست وآن اصل است یا این ناقص است و آن کامل! بلکه در این فاصله یازده امام معصوم دیگر نیز بودند، اما نه تنها هیچ کدام نفرمودهاند که این قرآن ناقص است،(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت دوم :
خلط مبحث : حوش بینانه آن است که بگوییم: شاید وی، نتوانسته است مطلب را برساند، چنان که پس از چهل سال اقامت، تحصیل و تدریس در ایران، می گوید: زبان اصلی من عربی است و شاید نتوانم منظورم را به فارسی درست بیان نمایم، اما چه عمداً و چه سهواً، خلط مبحث شده است:
1- اگر کسی بگوید: یا قرآن کریم وحی نیست، یا اگر هست باید اطاعت شود، معنایش این نیست که دراصل بودن آن تردیدی هست؛ پس اگر عدهای گفتند: یا اصل نیست و یا ما قدرت فهم کامل آن را نداریم و باید به روایات رجوع نماییم، معنایش تردید نمودن در اصل بودن این قرآنی که در اختیار داریم نمی باشد؛ بلکه تأکید بر ضرورت فراگیری آن از معلمانش اهل عصمت علیهم السلام و جلوگیری از تفسیر به رأی و یا برداشت های ذوقی،مطابق میل و منطبق با هوای نفس میباشد.
2 - اما این که نتیجه گرفته است که در حوزههای علمیه ما، روایت اصل است و نه قرآن، هم خطاست، هم دروغ است و هم تهمت و افترایی بزرگ!
تا کنون کدام عالمی، در کدام حوزهای مدعی شده که روایت اصل است و نه قرآن؟! در حالی که هر طلبه پایههای اول حوزه نیز فرا میگیرد که از شروط اولیه در صحت حدیث، انطباق آن با عقل و وحی میباشد و اگر احیاناً حدیثی نقل گردد که با نص مغایرت داشته باشد، نص = آیه قرآن کریم است که اصل است و حجیت دارد و آن بیان از اعتبار حدیثی ساقط میگردد، چنان که پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله فرمودند: ما جائَكُم عَنّي مِنَ حديثٍ موافق للحقِّ فأنا قُلْتُهُ و ما أتاكُمْ عَنّي مِنْ حديثٍ لا يُوافِقُ الحقَّ فَلَمْ اقُله و لَنْ اقول الا الحق - اگر حديث و روايتی از من به شما رسيد كه موافق حق بود پس آن حديث را من گفتهام يعنی صحيح است اگر موافق حق نبود، آن حديث از من نيست يعنی جعلی و دروغ است و من هرگز چيزی نمیگويم مگر حق و موافق حق باشد.(بحارالانوار، ج 2،ص 188)
3 - نه تنها هر طلبهای، بلکه هر انسان عاقل و مسلمانی میداند که اساساً رجوع ما به پیامبر اکرم و اهل عصمت علیهم السلام، مبتنی بر فرامین خداوند متعال در کلام وحی مبنی بر ضرورت اطاعت و تبعیت از ایشان، برای رسیدن به رشد و فلاح میباشد که عقل و وحی مصدق این فرمانهاست.
ج)- قرآن کریم که ناگهان از دست پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله به دست امام زمان علیه السلام نرسیده است که بگویند:این اصل نیست وآن اصل است یا این ناقص است و آن کامل! بلکه در این فاصله یازده امام معصوم دیگر نیز بودند، اما نه تنها هیچ کدام نفرمودهاند که این قرآن ناقص است،(ادامه دارد...)
۷۷۱
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.