scenario BTS 🌈🌈
وقتی یهو بغلشون میکنی'
جین:*دستش رو محکم تر دورت حلقه میکنه* حوصلت سر رفته؟!
ات:شاید...
جین:عامم چند تا گزینه هست بخوابیم فیلم ببینیم بریم بیرون نظرت چیه؟!
ات:بخوابیم:)
جین:هرچی تو بگی پرنسسم~♡
--------------------
یونگی:*رو کاناپه نشسته بود و داشت گوشیش رو چک میکرد که نشستی کنارش و محکم بغلش کردی*
ات:*نفس عمیقی کشیدی*
یونگی:انقدر دلت بغل میخواست؟!:)
ات:همیشه دلم بغلت رو میخاد...
یونگی:*همونطور که نشسته بود رو مبل براید بغلت کرد و پاهات رو بالا اورد*
ات:*سرتو روی سینش گذاشتی و با ارامش به ضربان قلبش گوش دادی...!♡*
--------------------
جیهوپ:*در حالی که موهات و نوازش میکرد گفت "نظرت چیه بهم بافت مو یاد بدی؟!:) خیلی دوست دارم موهای زیبات رو برات ببافم عزیزم"
ات:*یکم ازش فاصله گرفتی و موهات رو روی شونه و کنار گردنت جمع کردی تا بتونی به هوسوک بافت رو یاد بدی*
ات:خب ببین مو رو به سه تا بخش تقسیم میکنی و مرتب به هم پیچشون میدی...
*5 مین بعد*
جیهوپ:فکر کنم یاد گرفتم:)
ات:واقعا؟ بیا امتحان کنیم^^ *بافت قبلی رو باز کردی و پشت به هوسوک نشستی*
هوسوک:*شروع به بافت موهات کرد و چند مین گذشت*
-موهات بلند بودن اما هوسوک همچنان با لبخند غرق در کارش بود...
ات:تموم شد؟! *خواستی برگردی که هوسوک سرجای قبلی برت بگردوند*
جیهوپ:*بدنت رو به خودش چسبوند و از پشت بغلت کرد* از این به بعد همیشه موهات رو میبافم دارلینگ~♡
--------------------
ات:نامجونااا
نامجون:جانم؟!
ات:اگه فقط یکم دیگه تو خونه بمونم افسرده میشم... بریم بیرون؟!
نامجون:دوست داری بریم سینما؟!
ات:نه بریم استخر؟!:))))
نامجون:تو که شنا بلد نیستی بیبی *میخنده و اروم میزنه رو دماغت*
ات:خب من پشت تو سوار میشم که شنا بلدی:> اینجوری بیگ بویم نمیزاره غرق شم...
نامجون:*ایندفعه اون تورو بغل میکنه* اوکی لیتل گرل:)
ات:تنکیو مصتر کیم!♡
--------------------
هیونگ لاین!♡:)
*زیاد تر از حد ممکن بود مجبور شدم ² پارت کنم...
#سناریو
#bts
جین:*دستش رو محکم تر دورت حلقه میکنه* حوصلت سر رفته؟!
ات:شاید...
جین:عامم چند تا گزینه هست بخوابیم فیلم ببینیم بریم بیرون نظرت چیه؟!
ات:بخوابیم:)
جین:هرچی تو بگی پرنسسم~♡
--------------------
یونگی:*رو کاناپه نشسته بود و داشت گوشیش رو چک میکرد که نشستی کنارش و محکم بغلش کردی*
ات:*نفس عمیقی کشیدی*
یونگی:انقدر دلت بغل میخواست؟!:)
ات:همیشه دلم بغلت رو میخاد...
یونگی:*همونطور که نشسته بود رو مبل براید بغلت کرد و پاهات رو بالا اورد*
ات:*سرتو روی سینش گذاشتی و با ارامش به ضربان قلبش گوش دادی...!♡*
--------------------
جیهوپ:*در حالی که موهات و نوازش میکرد گفت "نظرت چیه بهم بافت مو یاد بدی؟!:) خیلی دوست دارم موهای زیبات رو برات ببافم عزیزم"
ات:*یکم ازش فاصله گرفتی و موهات رو روی شونه و کنار گردنت جمع کردی تا بتونی به هوسوک بافت رو یاد بدی*
ات:خب ببین مو رو به سه تا بخش تقسیم میکنی و مرتب به هم پیچشون میدی...
*5 مین بعد*
جیهوپ:فکر کنم یاد گرفتم:)
ات:واقعا؟ بیا امتحان کنیم^^ *بافت قبلی رو باز کردی و پشت به هوسوک نشستی*
هوسوک:*شروع به بافت موهات کرد و چند مین گذشت*
-موهات بلند بودن اما هوسوک همچنان با لبخند غرق در کارش بود...
ات:تموم شد؟! *خواستی برگردی که هوسوک سرجای قبلی برت بگردوند*
جیهوپ:*بدنت رو به خودش چسبوند و از پشت بغلت کرد* از این به بعد همیشه موهات رو میبافم دارلینگ~♡
--------------------
ات:نامجونااا
نامجون:جانم؟!
ات:اگه فقط یکم دیگه تو خونه بمونم افسرده میشم... بریم بیرون؟!
نامجون:دوست داری بریم سینما؟!
ات:نه بریم استخر؟!:))))
نامجون:تو که شنا بلد نیستی بیبی *میخنده و اروم میزنه رو دماغت*
ات:خب من پشت تو سوار میشم که شنا بلدی:> اینجوری بیگ بویم نمیزاره غرق شم...
نامجون:*ایندفعه اون تورو بغل میکنه* اوکی لیتل گرل:)
ات:تنکیو مصتر کیم!♡
--------------------
هیونگ لاین!♡:)
*زیاد تر از حد ممکن بود مجبور شدم ² پارت کنم...
#سناریو
#bts
۶.۸k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲