진정한 사랑❤

진정한 사랑❤
P~9
(و خوابیدن*ویو فردا صبح* )
ویو جینا:
صبح از خواب بیدار شدم سرم درد می کرد که اتفاق های دیشب رو یادم اومد اه گند زدم حالا چیکار کنم اه خاک تو این شانس اه رفتم کارای لازم رو کردم رفتم یه نودل درست کردم و خوردم لباس پوشیدم (اسلاید دو) که یکی در زد درو باز کردم دیدم صاحب خونه بود
-چرا باز اومدین گفتم که براتون پو....
﷼:ممنون
-چی
﷼:ممنون توقع نداشتم انقدر زود پول دوماهه خونه رو بدی خب من دیگه میرم(و رفت)
-یعنی چی ممنون..پول دوماهتو دادی..
واد فاز یعنی کی داده ولش کن *و رفتم یه تاکسی گرفتم و رفتم عمارت هانا رفتم تو رو مبل کوک و جیمین و تهیونگ بودن صورتم رو گرفتم و رفتم بالا تا وارد اتاق ته یانگ شدم پرید بغلم *
=خاله جینا دلم برات تنگ شده بود
-منم عزیزم
!یانگ وایسا جینا بیاد تو بعد
-اشکال نداره خب بریم بازی کنیم
=بریم.. راستی خاله امشب له تولد من بیای باشه
-باشه *بریم پیش جیمین و کوک و ته *
×خب ببینید نقشه اینه...............فهمیدین
£نه بنظرم اینجوری باشه...ً..................خوبه
-اااااااا اصلا نظر منو درباره نقشتون پرسیدین من از شما کمک خواستم هااا
£×اوکهههههههه
×یه فکری به ذهنم رسید
-چه فکری
×ببینید جویی دوست صمیمی جیناست بهتره از اون بپرسید هم
+موافقم بهش زنگ بزن بگو بیاد اینجا(به جویی زنگ زدن و اومد)
@سلام با من کاری داشتین
×سلام عزیزم اره
£راستش جیمین به کمکت نیاز داره
@خب جیمین چیشده
+میخوام به جینا اعتراف کنم میخوام کمکم کنی
@خب جینا.................

ببخشید دیر شد یه بار گذاشتم آپ نشد الان گذاشتمش یه کاری داشتم دیرشد 😁😘😍🥰👻
حمایت کنید👻👸🏻👸🏽
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
👻👸🏽🥺🥰