part3
part3
با کای و لونا رسیدیم بزرگ ترین مرکز خرید لباس ولوازم ارایش اول رفتیم سمت لباسا که یه لباس خیلی خوشگل مشگی چشممو گرفت که یه کم باز بود ولی برای من مشکلی نداشت من همیشه لباسای باز میپوشم،رفتم سمت اون لباس
ا.ت:کای لونا این لباس خیلی خوشگله نه؟؟؟
لونا:اره به نظرم من سفیدشو بگیرم تو مشکیشو بگیر باهم ست کنیم(خرذوق)
کای:ولی لونا این لباس خیلی بازه
که یه دفه ا.ت میرع سمت کای ویه جوری که فاصله شون خیلی کم بود که به هم بخورن میپره روش
ا.ت:اوپاااا تولوخودا
لونا:تولوخودا
بچه ها این مرکز خرید ی که ا.ت رفته بود لباسای زنونه و مردونه قاتی
کوک ویو
امروز قرار بود با بچه ها(همون اعضا)بریم مرکز خرید
رسیدیم اونجا دوتا دختر با یه پسر دیدم که دوتاشونم داستن التماس پسره میکردم
حالا که دقت کردم دیدم اون دختره(ا.ت)چه قدر خوشگله میتونم براش بمیرم(خدا نکنه)خیلی کیوته
ا.ت ویو
بالا خره بعد از چند سال التماس به کای قبول کرد که اون لباسو بخریم که من باخوش حالی برگشتم انور که جونگکوک رو دیدم تمام لبخندم محو شد
سریع رفتم تو اتاق پرو ماسکمو زدم مدل مو هامم تغیر دادمو از اونجا رفتم
ویو فردا مدرسه
زنگ خورد
ا.ت ویو
استاد داشت درس میپرسید که زنگ خورد ای ول از من نپرسید😆
سریع داشتم میرفتم بیرون که یه دستی مانعم شد فهمیدم جونگکوکه
بعدم کل اکیپش دورم حلقه زدن
کوک:کجا به امید خدا😥
ا.ت:بیرون(باترس)
با کای و لونا رسیدیم بزرگ ترین مرکز خرید لباس ولوازم ارایش اول رفتیم سمت لباسا که یه لباس خیلی خوشگل مشگی چشممو گرفت که یه کم باز بود ولی برای من مشکلی نداشت من همیشه لباسای باز میپوشم،رفتم سمت اون لباس
ا.ت:کای لونا این لباس خیلی خوشگله نه؟؟؟
لونا:اره به نظرم من سفیدشو بگیرم تو مشکیشو بگیر باهم ست کنیم(خرذوق)
کای:ولی لونا این لباس خیلی بازه
که یه دفه ا.ت میرع سمت کای ویه جوری که فاصله شون خیلی کم بود که به هم بخورن میپره روش
ا.ت:اوپاااا تولوخودا
لونا:تولوخودا
بچه ها این مرکز خرید ی که ا.ت رفته بود لباسای زنونه و مردونه قاتی
کوک ویو
امروز قرار بود با بچه ها(همون اعضا)بریم مرکز خرید
رسیدیم اونجا دوتا دختر با یه پسر دیدم که دوتاشونم داستن التماس پسره میکردم
حالا که دقت کردم دیدم اون دختره(ا.ت)چه قدر خوشگله میتونم براش بمیرم(خدا نکنه)خیلی کیوته
ا.ت ویو
بالا خره بعد از چند سال التماس به کای قبول کرد که اون لباسو بخریم که من باخوش حالی برگشتم انور که جونگکوک رو دیدم تمام لبخندم محو شد
سریع رفتم تو اتاق پرو ماسکمو زدم مدل مو هامم تغیر دادمو از اونجا رفتم
ویو فردا مدرسه
زنگ خورد
ا.ت ویو
استاد داشت درس میپرسید که زنگ خورد ای ول از من نپرسید😆
سریع داشتم میرفتم بیرون که یه دستی مانعم شد فهمیدم جونگکوکه
بعدم کل اکیپش دورم حلقه زدن
کوک:کجا به امید خدا😥
ا.ت:بیرون(باترس)
۲۶۰
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.