تک پارتی لینو:)
وقتی میرید عروسی...🪐
لینو با عصبانیت گفت : گفتم عوضش کن!
که تو هم با عصبانیت گفتی: چی مشکلی داره؟ اذیتم نکن!
لینو داد زد و گفت:چه اشکالی داره؟ کامل بدنت معلومه!
که به سرعت از کنارش رد شدی و گفتی : من رفتم!
و به سرعت به پارکینگ رفتی و ماشین رو روشن کردی و راه افتادی.
وقتی رسیدی لینو هم از یه ماشین دیگه پیاده شد البته بهش توجهی نکردی و وارد سالن شدی و روی مبل نشستی. همون موقع مردی کنارت نشست وگفت : خانم زیبایی هستید.
با شک بهش نگاه کردی و گفتی:ام. ممنون لطف دارید.
و دستشو روی رون لختت قرار داد و گفت: و خیلیم خوش اندامید.
سعی کردی دستشو پس بزنی اما موفق نشدی که ادامه داد : فکر کنم بدون لباس هم همینقدر زیبا باشی. ترسیده بودی گفتی: لطفا ازم فاصله بگیر!
مرد با پوزخند گفت:چرا؟ از من خوشت نیومده؟
و دستتو گرفت و سمت شلوارش برد که عضوش رو که برآمده بود احساس کردی. همون موقع لینو بالای سر شما قرار گرفت و با چشم های عصبانی به مرد خیره شد و گفت: دقیقا داری چه غلطی می کنی؟
مرد با دیدن لینو سریع از جاش بلند شد و خواست بره که با مشتی که لینو به صورتش زد روی زمین پخش شد. و مچ تو رو محکم گرفت و تو رو با خودش از تالار خارج کرد. اینقدر دستت رو محکم گرفته بود که مطمئن بودی کبود میشه.
بعد از چند دقیقه دستت رو آزاد کرد و با پوزخند گفت: خوشت اومد؟ یکی دیگه بهت دست زد؟ فکر کنم خوشت اومده.
سرتو پایین انداختی و گفتی: معذرت می خوام. باید به حرفت گوش می کردم
که لینو پوفی کشید و گفت: می خوای بریم خونه؟
سرتو بالا آوردی و گفتی : آره.
لینو گفت : باشه چاگیا. الان میریم.
لینو با عصبانیت گفت : گفتم عوضش کن!
که تو هم با عصبانیت گفتی: چی مشکلی داره؟ اذیتم نکن!
لینو داد زد و گفت:چه اشکالی داره؟ کامل بدنت معلومه!
که به سرعت از کنارش رد شدی و گفتی : من رفتم!
و به سرعت به پارکینگ رفتی و ماشین رو روشن کردی و راه افتادی.
وقتی رسیدی لینو هم از یه ماشین دیگه پیاده شد البته بهش توجهی نکردی و وارد سالن شدی و روی مبل نشستی. همون موقع مردی کنارت نشست وگفت : خانم زیبایی هستید.
با شک بهش نگاه کردی و گفتی:ام. ممنون لطف دارید.
و دستشو روی رون لختت قرار داد و گفت: و خیلیم خوش اندامید.
سعی کردی دستشو پس بزنی اما موفق نشدی که ادامه داد : فکر کنم بدون لباس هم همینقدر زیبا باشی. ترسیده بودی گفتی: لطفا ازم فاصله بگیر!
مرد با پوزخند گفت:چرا؟ از من خوشت نیومده؟
و دستتو گرفت و سمت شلوارش برد که عضوش رو که برآمده بود احساس کردی. همون موقع لینو بالای سر شما قرار گرفت و با چشم های عصبانی به مرد خیره شد و گفت: دقیقا داری چه غلطی می کنی؟
مرد با دیدن لینو سریع از جاش بلند شد و خواست بره که با مشتی که لینو به صورتش زد روی زمین پخش شد. و مچ تو رو محکم گرفت و تو رو با خودش از تالار خارج کرد. اینقدر دستت رو محکم گرفته بود که مطمئن بودی کبود میشه.
بعد از چند دقیقه دستت رو آزاد کرد و با پوزخند گفت: خوشت اومد؟ یکی دیگه بهت دست زد؟ فکر کنم خوشت اومده.
سرتو پایین انداختی و گفتی: معذرت می خوام. باید به حرفت گوش می کردم
که لینو پوفی کشید و گفت: می خوای بریم خونه؟
سرتو بالا آوردی و گفتی : آره.
لینو گفت : باشه چاگیا. الان میریم.
۱۲.۸k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.