part⁶⁵🦖🗿
کوک « مرگ؟ چطور میتونستم اونو اینجا تنها بزارم و برم؟ شاید اگه قبل از آشنا شدن با جانگ می نظرم رو درباره مرگ میپرسیدن برام خوشآیند بود اما الان....اصلا نمیتونم بهش فکر کنم! قول داده بودم ترکش نکنم و سر قولم میمونم.... تصمیم گرفتم براش بجنگم و پا پس نکشم! پاشو بریم فلوت رو بدم بهت
جانگ می « هوراااااا
شب //
جانگ می « یه پیرهن کرمی مات با یه بافتنی سفید پوشیدم و موهامو باز روی شونه هام ریختم! خوشحال بودم که کوک و ته سان بالاخره دارن با هم دوست میشن اما هنوزم جای نگرانی داشت اونم این بود که نمیدونستیم عموم زنده اس یا مرده
_وقتی از اتاق خارج شد تصمیم گرفت سری به کوک بزنه تا ببینه داره چیکار میکنه ! یه پیرهن مشکی با ژاکت رنگی رنگی پوشیده بود و موهاش که جلوی چشماشو گرفته بود صحنه کیوتی رو به وجود اورده بود.... جیغ خفه ای کشید و به خاطر جذابیت کوک دلش ضعف رفت
کوک « خانمم خوب نیست بوی فرندت رو یواشکی دید بزنی!
جانگ می « ابلفضل! چرا اینقدر تیزی اخه؟؟؟
کوک « از خصوصیات یه بوی فرند مافیا
جانگ می « خوبه پلیسی هاااا.... دست بزنم به موهات؟
کوک « باشه ولی مدلشو خراب نکن
جانگ می « عه؟ *لبخند خبیث
کوک « اون افکار خبیث رو از ذهنت بیرون کن هانی
_قبل از اینکه فرصت واکنش به کوک بده موهاشو بهم ریخت و به سمت پله ها دوید
کوک « اینجوریه؟ من که اخرش تو رو گیر میارم *با داد
جانگ می « اگه راست میگی خودت حسابم رو برس نه به کمک دوربین و این غول تشن هااا *با داد
جیمین « من و جین رفته بودیم دنبال ته سان و وقتی به عمارت رسیدیم انگار بمب منفجر شده بود! با دهنی باز به گلدون شکسته و کوسن های پر پر شده ،روی زمین خیره شده بودم که آجوما خودشو با عجله بهمون رسوند
جین « بازم دعواشون شده؟
آجوما « *خنده... بله با آقا شرط گذاشتن اگه بتونن تنهایی از پسشون بربیان براشون گربه بگیرن
ته سان « اما جانگ می خودش یه گربه اس.... هوییییی خودم برات گربه میگیرم آتش بس اعلام کنید
جانگ می « اوه ته سان
_برای همین میگن خط مقدم جای دخترا نیست! به محض اینکه جانگ می سرش رو برای احوال پرسی با ته سان بالا اورد یه کوسن و بادکنکی که پر از آب بود نوش جان کرد و پشت سنگرش ولو شد
جیمین « اوه فکر کنم مغزش جا به جا شد
ته سان « وحشی بچه امو کشتی
کوک « باید بگیره وسط جنگ احوال پرسی نکنه
جانگ می « کوک حلالت نمیکنم!
کوک « عسلم خودت منو به چالش کشیدی! ولی تلاش خوبی بود *کمکش میکنه بلند بشه
جانگ می « موهامو خراب کردی *چهره عبوس
کوک « یک /یک مساوی!
ته سان « خیلی خب پاشید عمارت رو به گند کشیدید.... خدا به داد بچه اتون برسه
جانگ می « میگن حلال زاده به داییش میره
ته سان « شک نکن شبیه جیمین میشه
جیمین « از خداتون هم باشه بچه اتون شبیه من بشه
جانگ می « هوراااااا
شب //
جانگ می « یه پیرهن کرمی مات با یه بافتنی سفید پوشیدم و موهامو باز روی شونه هام ریختم! خوشحال بودم که کوک و ته سان بالاخره دارن با هم دوست میشن اما هنوزم جای نگرانی داشت اونم این بود که نمیدونستیم عموم زنده اس یا مرده
_وقتی از اتاق خارج شد تصمیم گرفت سری به کوک بزنه تا ببینه داره چیکار میکنه ! یه پیرهن مشکی با ژاکت رنگی رنگی پوشیده بود و موهاش که جلوی چشماشو گرفته بود صحنه کیوتی رو به وجود اورده بود.... جیغ خفه ای کشید و به خاطر جذابیت کوک دلش ضعف رفت
کوک « خانمم خوب نیست بوی فرندت رو یواشکی دید بزنی!
جانگ می « ابلفضل! چرا اینقدر تیزی اخه؟؟؟
کوک « از خصوصیات یه بوی فرند مافیا
جانگ می « خوبه پلیسی هاااا.... دست بزنم به موهات؟
کوک « باشه ولی مدلشو خراب نکن
جانگ می « عه؟ *لبخند خبیث
کوک « اون افکار خبیث رو از ذهنت بیرون کن هانی
_قبل از اینکه فرصت واکنش به کوک بده موهاشو بهم ریخت و به سمت پله ها دوید
کوک « اینجوریه؟ من که اخرش تو رو گیر میارم *با داد
جانگ می « اگه راست میگی خودت حسابم رو برس نه به کمک دوربین و این غول تشن هااا *با داد
جیمین « من و جین رفته بودیم دنبال ته سان و وقتی به عمارت رسیدیم انگار بمب منفجر شده بود! با دهنی باز به گلدون شکسته و کوسن های پر پر شده ،روی زمین خیره شده بودم که آجوما خودشو با عجله بهمون رسوند
جین « بازم دعواشون شده؟
آجوما « *خنده... بله با آقا شرط گذاشتن اگه بتونن تنهایی از پسشون بربیان براشون گربه بگیرن
ته سان « اما جانگ می خودش یه گربه اس.... هوییییی خودم برات گربه میگیرم آتش بس اعلام کنید
جانگ می « اوه ته سان
_برای همین میگن خط مقدم جای دخترا نیست! به محض اینکه جانگ می سرش رو برای احوال پرسی با ته سان بالا اورد یه کوسن و بادکنکی که پر از آب بود نوش جان کرد و پشت سنگرش ولو شد
جیمین « اوه فکر کنم مغزش جا به جا شد
ته سان « وحشی بچه امو کشتی
کوک « باید بگیره وسط جنگ احوال پرسی نکنه
جانگ می « کوک حلالت نمیکنم!
کوک « عسلم خودت منو به چالش کشیدی! ولی تلاش خوبی بود *کمکش میکنه بلند بشه
جانگ می « موهامو خراب کردی *چهره عبوس
کوک « یک /یک مساوی!
ته سان « خیلی خب پاشید عمارت رو به گند کشیدید.... خدا به داد بچه اتون برسه
جانگ می « میگن حلال زاده به داییش میره
ته سان « شک نکن شبیه جیمین میشه
جیمین « از خداتون هم باشه بچه اتون شبیه من بشه
۵۱.۸k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.