بی رحم اما مهربون

از زبان کوک
دست به کار شدم براید بقلش کردم و بردمش خونه گذاشتمش رو تخت و با خودم گفتم:این دختر یعنی اینقدر خوابش سنگینه؟ ساعت رو دیدم ۱۰ بود دیگه وقت کار بود رفتم دستشویی کار لازم رو کردم صبحونه خوردم و ات رو بوسیدم
ادمین:کوک د برو دیه
کوک:ترو نویسندگی ت رو کن
از زبان اتتتت
ای بابا ولش کن پاشدم رفتم صورتم رو شستم مسواک زدم لباس پوشیدم عطر مورد علاقم رو زدم یعنی گود گرل
(بچه ها بخدا به عطر داریم اسمش گود گرل هس برید گوگل بزنید میاره تازه ادمین هم ازش داره😈)
رفتم پایین دیدم کوک نیس رفتم صبحونه خوردم و یهو رانگ بهم زنگ زد
فهمیدم اجوما بهم شک کرده پس جواب دادم
مکالمه( علامت ات+رانگ€
+سلام هلنا خوبی
€هلنا کیه
+اره منم خوبم
€اها کسی بهت شک کرده
+اره
€خب ات ببین یه بار اسلحه آقای سوهو میخواد بهت بده(سوهو دوست خوب ات هس که یکی از بزرگترین باند مافیا آمریکا ایتالیا و چین هس خیلی هم پولداره )
+اها باشه به ایلا هم بگو ممنون
€باشه خدافظ
+بای
از زبان اجوما
ارباب بهم گفته بود هواسم به ات باشه یکی بهش زنگ زد بعد جواب داد دیدم دوستش
هس زنگ زدم به ارباب
مکالمه با کوک
اجوما:الو ارباب
علامت کوک_
_چیه
اجوما:هیچی ال ان دوستش بهش زنگ زد اسمش هلنا بود
_اها باشه برو گوشیش رو بگرد بهم بگو
اجوما:چشم
از زبان ات
فال گوش وایستاده بودم چون گوش های اجوما کم شنوا بود صدای گوشیش زیاد بود فهمیدم چی گفت منم چون گوشی زاپاس داشتم اون گوشی زاپاسیه رو درست کردم تو اتاق دوربین گذاشتم و به اجوما گفتم میرم بیرون
از زبان اجوما
این وقت خوبیه رفتم تو اتاق گوشی چون رمز نداشت باز کردم و دیدم هیچ چیز نداره
از زبان ات
دیدم اجوما گوشیو دید خندم میگیره با خودم میگم چرا کوک بهم شک داره حرکت کردم که دور بزنم که دیدم