بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
قسمت سوم :
اما علامه محمدتقی جعفری، فرهنگ را غیر از تمدن میداند وتمدن را وارد مناسبات اجتماعی میکند که این مناسبات با فرهنگ صدا نمی شود. ایشان می فرماید: تمدن عبارت است از برقراری آن نظم و هماهنگی در روابط انسان های یک جامعه که تصادمها و تزاحمهای ویران گر را منتفی ساخته و مسابقه در مسیر رشد و کمال را قائم مقام آنها بنماید، بهطوری که زندگی اجتماعی افراد و گروههای آن جامعه موجب بروز و به فعلیت رسیدن استعدادهای سازندۀ آن باشد.(جعفری، 1375 ، 16/4-233)
در بین تعاریف بسیار زیادی که در باب تمدن هست، از اندیشمندان غربی و بحثهایی که در جامعۀ اسلامی شده است، تعریف علامه جعفری، تعریف بسیار دقیق تری است.
لذا فکر میکنم که ما تعریف تمدن را باید از علامه جعفری اخذ کنیم. ایشان در جای دیگری میفرماید: تمدن عبارت است از تشکل هماهنگ انسانها در حیات معقول با روابط عادلانه و اشتراک همۀ افراد وگروههای جامعه در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسانها در همۀ ابعاد مثبت .(جعفری، 1375، 5/161)
همانطور که در کلام علامه جعفری میبینید، دیگر ما نمیتوانیم تمدن را همان فرهنگ تلقی کنیم، بلکه در تمدن بخشی از مناسبات به فرهنگ برمیگردد ولی بخش عمدهای از مناسبات را نظامات اجتماعی و قوانین حاکم، طراحی می کنند. نظام سیاسی یا قوانین اقتصادی حاکم بر جامعه که شیوۀ معیشت ما را تعیین میکنند، مجموعهای از نظامات و قوانین هستند که فراتر از فرهنگ و در کنار فرهنگ، تأثیرگذاری خودشان را دارند. اینها بیشتر اسکلت یک تمدن را شکل می دهند.
ما میتوانیم به دین، یک نگاه تمدنی داشته باشیم. ما در دین قوانین بسیار زیادی میبینیم که این قوانین مانند ستونهایی هستند که می شود بر روی آنها یک بنای مستحکمی ساخت. اسلام قوانینی را مطرح میکند که وقتی این قوانین را در کنار هم میچینید جزئیاتی باقی میماند که وقتی اینها به هم وصل شوند، یک نظام بسیار متقن برای حیات بشر ارائه میدهد.(پایان)
قسمت سوم :
اما علامه محمدتقی جعفری، فرهنگ را غیر از تمدن میداند وتمدن را وارد مناسبات اجتماعی میکند که این مناسبات با فرهنگ صدا نمی شود. ایشان می فرماید: تمدن عبارت است از برقراری آن نظم و هماهنگی در روابط انسان های یک جامعه که تصادمها و تزاحمهای ویران گر را منتفی ساخته و مسابقه در مسیر رشد و کمال را قائم مقام آنها بنماید، بهطوری که زندگی اجتماعی افراد و گروههای آن جامعه موجب بروز و به فعلیت رسیدن استعدادهای سازندۀ آن باشد.(جعفری، 1375 ، 16/4-233)
در بین تعاریف بسیار زیادی که در باب تمدن هست، از اندیشمندان غربی و بحثهایی که در جامعۀ اسلامی شده است، تعریف علامه جعفری، تعریف بسیار دقیق تری است.
لذا فکر میکنم که ما تعریف تمدن را باید از علامه جعفری اخذ کنیم. ایشان در جای دیگری میفرماید: تمدن عبارت است از تشکل هماهنگ انسانها در حیات معقول با روابط عادلانه و اشتراک همۀ افراد وگروههای جامعه در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسانها در همۀ ابعاد مثبت .(جعفری، 1375، 5/161)
همانطور که در کلام علامه جعفری میبینید، دیگر ما نمیتوانیم تمدن را همان فرهنگ تلقی کنیم، بلکه در تمدن بخشی از مناسبات به فرهنگ برمیگردد ولی بخش عمدهای از مناسبات را نظامات اجتماعی و قوانین حاکم، طراحی می کنند. نظام سیاسی یا قوانین اقتصادی حاکم بر جامعه که شیوۀ معیشت ما را تعیین میکنند، مجموعهای از نظامات و قوانین هستند که فراتر از فرهنگ و در کنار فرهنگ، تأثیرگذاری خودشان را دارند. اینها بیشتر اسکلت یک تمدن را شکل می دهند.
ما میتوانیم به دین، یک نگاه تمدنی داشته باشیم. ما در دین قوانین بسیار زیادی میبینیم که این قوانین مانند ستونهایی هستند که می شود بر روی آنها یک بنای مستحکمی ساخت. اسلام قوانینی را مطرح میکند که وقتی این قوانین را در کنار هم میچینید جزئیاتی باقی میماند که وقتی اینها به هم وصل شوند، یک نظام بسیار متقن برای حیات بشر ارائه میدهد.(پایان)
۴۵۹
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.