پارت♡۲♡
ا. ت:( رفتم دسشویی تا دستامو بشورم بغض داشت خفم میکرد اما نباید جیهوپ رو ناراحت کنم کارامو کردم رفتم بیرون با هم غذا خوردیم و فیلم دیدیم اصلا نفهمیدیم کی شب شد شام خوردیم و کلی خوش گذشت بعدش با کلی خستی خوابیدیم)
(دوروز بعد روزی که جیهوپ میره)
ا. ت: جیهوپ دلم برات تنگ میشه
☆: منتظرم میمونی؟
ا. ت: این چه حرفیه دوسال که چیزی نیست صد سال هم باشه منتظرت میمونم
(ذهن ا. ت: الان باید بهش بگم یا نه؟ اره میگم)
ا. ت: جیهوپ
☆: بله چاگیا
ا. ت: من باید یه چیزی بهت بگم
☆: چیزی شده
ا. ت: چیزه (نفس عمیقی کشید و) تو داری بابا میشی
☆: چی واقعا من دارم بابا میشم تو داری مامان میشی بچه. اسمش. استایلش
ا. ت: جیهوپ هول نکن اون هنوز دوماهشه
(اغضا به یه ون سیاه اومدن برای بدرقه هوپی و جین هم از داخل پادگان اومد)
☆: نامجون هیونگ جونگ کوک جیمیناااا من دارم بابا میشم
(جونگ کوک:+)
+: واقعا یوهوووو من دارم عمو میشم
(هیونگا خوشحال شدن و یکی یکی تبریک گفتن
نگهبان پادگان: آقا وقت تمومه بفرمایید داخل
☆: چشم ا. ت یه دقیقه بیا اینجا
☆: الان تو دونفری مراقب خودت و سانشاین کوچولو باش به کسی نگی بزار وقتی اومدم مرخصی به همه میگیم
ا. ت: باشه
☆: یه جوری وایسا پسرا نبیبنن
ا. ت: براچی
☆: وایسا
(جیهوپ از لب ات بوسید)
☆: مراقب خودت باش خیلی دوستت دارم دلم برات تنگ میشهو(اشک هاش ریخت)
ا. ت: جیهوپ گریه نکن منم گریم میگیره(درحالی که داشت از بغض خفه میشد اما به خاطر ناراحت شدن جیهوپ گریه نمیکرد)
(جین:&)
&: جیهوپ بدو دیره)
☆: نامجون هیونگ مراقب ا. ت باش
(نامجون: ♡)
♡: یا نیازی به گفتن تو نبود من مراقبش هستم
(جیهوپ و ا. ت خداحافظی های عاشقانشون رو کردن و از هم جدا شدن)
جیهوپ و جین رفتن داخل اما جیهوپ از چند قدمی که بر میداشت برمیگشتم و ا. ت رو نگاه و میکرد و دست تکون میداد.....
(دوروز بعد روزی که جیهوپ میره)
ا. ت: جیهوپ دلم برات تنگ میشه
☆: منتظرم میمونی؟
ا. ت: این چه حرفیه دوسال که چیزی نیست صد سال هم باشه منتظرت میمونم
(ذهن ا. ت: الان باید بهش بگم یا نه؟ اره میگم)
ا. ت: جیهوپ
☆: بله چاگیا
ا. ت: من باید یه چیزی بهت بگم
☆: چیزی شده
ا. ت: چیزه (نفس عمیقی کشید و) تو داری بابا میشی
☆: چی واقعا من دارم بابا میشم تو داری مامان میشی بچه. اسمش. استایلش
ا. ت: جیهوپ هول نکن اون هنوز دوماهشه
(اغضا به یه ون سیاه اومدن برای بدرقه هوپی و جین هم از داخل پادگان اومد)
☆: نامجون هیونگ جونگ کوک جیمیناااا من دارم بابا میشم
(جونگ کوک:+)
+: واقعا یوهوووو من دارم عمو میشم
(هیونگا خوشحال شدن و یکی یکی تبریک گفتن
نگهبان پادگان: آقا وقت تمومه بفرمایید داخل
☆: چشم ا. ت یه دقیقه بیا اینجا
☆: الان تو دونفری مراقب خودت و سانشاین کوچولو باش به کسی نگی بزار وقتی اومدم مرخصی به همه میگیم
ا. ت: باشه
☆: یه جوری وایسا پسرا نبیبنن
ا. ت: براچی
☆: وایسا
(جیهوپ از لب ات بوسید)
☆: مراقب خودت باش خیلی دوستت دارم دلم برات تنگ میشهو(اشک هاش ریخت)
ا. ت: جیهوپ گریه نکن منم گریم میگیره(درحالی که داشت از بغض خفه میشد اما به خاطر ناراحت شدن جیهوپ گریه نمیکرد)
(جین:&)
&: جیهوپ بدو دیره)
☆: نامجون هیونگ مراقب ا. ت باش
(نامجون: ♡)
♡: یا نیازی به گفتن تو نبود من مراقبش هستم
(جیهوپ و ا. ت خداحافظی های عاشقانشون رو کردن و از هم جدا شدن)
جیهوپ و جین رفتن داخل اما جیهوپ از چند قدمی که بر میداشت برمیگشتم و ا. ت رو نگاه و میکرد و دست تکون میداد.....
۱۵.۸k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.