پارت ۳۳ زندگی سیاه
پارت ۳۳ زندگی سیاه
ویو ا/ت
الان 1 ماهی میگذره با جیمین زندگی خوبی دارم
یونا رو هم کشتم که راحت شم
شب بود ساعت ۱۲ جیمین نیومده بود
یک یک دفعه صدایای در امد دیدم جیمین امده ولی مست بود
_ ایشش عزیزم باز مست کردی
× ااا من مست نیستم که .مست.
_ معلومه .خنده.
× به چی میخندی .مست.
_ هیچی بیا برو دوش بگیر
× حوصله ندارم .مست.
_ باشه بیا بریم بخوابیم
× باشه
_ { جیمین رو کمک کردم بریم بالا و روی تخت خوابیدیم}
بچه ها جیمین مسته حوصله ندارم بنویسم مست
× عزیزم
_ بله
× بیا بغلم بخوام
_ باشه
× هوا گرمه
_ ( منظور جیمین رو فهمیدم) برو دوش بگیر
× تا تو هستی نیازی به دوش ندارم
_ جیمین بچه نشو
× نه راضی نمیشم
{ اسمات. بچه ها با ذهن کثیف خودتون }
ویو راوی. خودم .
ا/ت و جیمین باهم به خوبی و خوشی زندگی کردن
و الان یه پسر خوشگل دارن به اسم دورا
پایان
ویو ا/ت
الان 1 ماهی میگذره با جیمین زندگی خوبی دارم
یونا رو هم کشتم که راحت شم
شب بود ساعت ۱۲ جیمین نیومده بود
یک یک دفعه صدایای در امد دیدم جیمین امده ولی مست بود
_ ایشش عزیزم باز مست کردی
× ااا من مست نیستم که .مست.
_ معلومه .خنده.
× به چی میخندی .مست.
_ هیچی بیا برو دوش بگیر
× حوصله ندارم .مست.
_ باشه بیا بریم بخوابیم
× باشه
_ { جیمین رو کمک کردم بریم بالا و روی تخت خوابیدیم}
بچه ها جیمین مسته حوصله ندارم بنویسم مست
× عزیزم
_ بله
× بیا بغلم بخوام
_ باشه
× هوا گرمه
_ ( منظور جیمین رو فهمیدم) برو دوش بگیر
× تا تو هستی نیازی به دوش ندارم
_ جیمین بچه نشو
× نه راضی نمیشم
{ اسمات. بچه ها با ذهن کثیف خودتون }
ویو راوی. خودم .
ا/ت و جیمین باهم به خوبی و خوشی زندگی کردن
و الان یه پسر خوشگل دارن به اسم دورا
پایان
۱۶.۱k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.