شاگرد عاشق🖤
شاگرد عاشق🖤
جونگ کوک: چقدر لباس چقدر کفش چقدر وسیله این همه تو چشمام اشک جم شد رفتم بانو رو بغل کرد
من تاحالا انقدر وسیله نداشتم(بغض)
ا/ت: تو فکر بودم که پرید بغلم
سرشو بالا گرفتم بغض کرده بود
هییی آدم قوی گریه نمیکنه این کاره ضعیفاس چه دختر چه پسر فرق نداره آدمه قوی گریه نمیکنه
اشکات رو پاک کن من میرم لباس تنت کردی صدام کن بیا کمکت کنم
جونگ کوک: اشکام رو پاک کردم و با سر تایید کردم رفت بیرون منم با ذوق لباس رو تنم کردم نصفه اتاق وسیله بود و نصفه دیگش خالی بود
پوشیدم
جیسون: بانو آرایشگرررر
ا/ت: کوک برو پیشه جیسون
جونگ کوک:چشم
رفتم پیشش و نشستیم تو حیاط آرایشگر شروع کرد کوتاه کردم
آرایشگر:تمومه
جونگ کوک:(مدل مویه ۲۰۱۷اهنگه DNA)مدل قشنگ بود تشکر کردم با جیسون رفتیم تو اتاق
جونگ کوک: رفتم دیدم بانو نصف اتاق رو چید
عه عه بانو چیکار میکنید
ا/ت: آخ موندم چرا ننه خاتون منو بانو صدا میزد خوب بابا ارباب هم هس خانوم هست آخه بانو
نمیخواد برو لباسات رو بیار
لباس هاش رو چیدم تشک دو و نیم رو گذاشتم یه گوشه اتاق خاک نداشت چون تازه وسایلم رو جمع کردم
ا/ت: کوک من یه سری وسیله گذاشتم همه نوعه برو ببین خوشت میاد حالا اینا اینجا باشن
کوک رفت منم کمد و دشک رو با آینه گذاشتم همین الانشم قشنگ شد
لباساش رو چیدم تو هر طبقه مخصوصه خودش عطر و ادکلن هاش رو میز گذاشتم گوشی هم گذاشتم رو میز جیسون گوشی هم براش گرفت البته بهتر من یادم رفت بگم
وسایل نظافت همگذاشتم کشو آخر لباس آویز شده ها هم آویزون کردم و کتونی هاش رو پایین چیدم(از این کمد آینه دار در ریلی ها هست ک درش یکیه هر وری ببره بسته میشه توشه هم چند طبقه میز مانند داره که وسایلش رو گذاشت)
کوک اومد و دستش وسیله هارو دیدم تعجب کردم
جونگ کوک:رفتم انباری کلی نقاشی و وسیله نقاشی دیدم یعنی اینا برایه بانوئه؟ ریسه دیدم برداشتم رفتم تو اتاق با دیدن دستم تعجب کرد
ا/ت: چرا اینا تو اون همه وسیله واسه اتاق یه چیزی برمیداشتی
جونگ کوک: راستش من تویه یه باغ زندگی میکردم و این ریسه برگ ها باعث میشه بفهمم از کجا اومدم و اینجوری محبت رو فراموش نمیکنم و این نقاشی و بوم ها خیلی قشنگ بودن کاره شماست؟؟
ا/ت: آره اره کاره منه باشه هر چی دوسداری میخوای کجا بزنی
جونگ کوک: اتاق رو دیدم چقدر قشنگ شد رفتم با چسب بارایه تخت چسبوندم و بانو هم چهارپایه رو گرفته بود اون چنتا بوم کوچیک رو هم زدم به دیوار
ا/ت: ببین روتختی اینا ندارم باید بخریم چی دوسداری؟؟
جونگ کوک: مشکی
ا/ت: مشکی؟؟
جونگ کوک: آره چون همه چی مشکیه
ا/ت: باشه بیا انتخاب کن
جونگ کوک: من بلد نیستم کارکنم با موبایل
ا/ت گوشی گرفتم دادم بهش
از این به بعد یاد میگیری
پارت سوم🖤
جونگ کوک: چقدر لباس چقدر کفش چقدر وسیله این همه تو چشمام اشک جم شد رفتم بانو رو بغل کرد
من تاحالا انقدر وسیله نداشتم(بغض)
ا/ت: تو فکر بودم که پرید بغلم
سرشو بالا گرفتم بغض کرده بود
هییی آدم قوی گریه نمیکنه این کاره ضعیفاس چه دختر چه پسر فرق نداره آدمه قوی گریه نمیکنه
اشکات رو پاک کن من میرم لباس تنت کردی صدام کن بیا کمکت کنم
جونگ کوک: اشکام رو پاک کردم و با سر تایید کردم رفت بیرون منم با ذوق لباس رو تنم کردم نصفه اتاق وسیله بود و نصفه دیگش خالی بود
پوشیدم
جیسون: بانو آرایشگرررر
ا/ت: کوک برو پیشه جیسون
جونگ کوک:چشم
رفتم پیشش و نشستیم تو حیاط آرایشگر شروع کرد کوتاه کردم
آرایشگر:تمومه
جونگ کوک:(مدل مویه ۲۰۱۷اهنگه DNA)مدل قشنگ بود تشکر کردم با جیسون رفتیم تو اتاق
جونگ کوک: رفتم دیدم بانو نصف اتاق رو چید
عه عه بانو چیکار میکنید
ا/ت: آخ موندم چرا ننه خاتون منو بانو صدا میزد خوب بابا ارباب هم هس خانوم هست آخه بانو
نمیخواد برو لباسات رو بیار
لباس هاش رو چیدم تشک دو و نیم رو گذاشتم یه گوشه اتاق خاک نداشت چون تازه وسایلم رو جمع کردم
ا/ت: کوک من یه سری وسیله گذاشتم همه نوعه برو ببین خوشت میاد حالا اینا اینجا باشن
کوک رفت منم کمد و دشک رو با آینه گذاشتم همین الانشم قشنگ شد
لباساش رو چیدم تو هر طبقه مخصوصه خودش عطر و ادکلن هاش رو میز گذاشتم گوشی هم گذاشتم رو میز جیسون گوشی هم براش گرفت البته بهتر من یادم رفت بگم
وسایل نظافت همگذاشتم کشو آخر لباس آویز شده ها هم آویزون کردم و کتونی هاش رو پایین چیدم(از این کمد آینه دار در ریلی ها هست ک درش یکیه هر وری ببره بسته میشه توشه هم چند طبقه میز مانند داره که وسایلش رو گذاشت)
کوک اومد و دستش وسیله هارو دیدم تعجب کردم
جونگ کوک:رفتم انباری کلی نقاشی و وسیله نقاشی دیدم یعنی اینا برایه بانوئه؟ ریسه دیدم برداشتم رفتم تو اتاق با دیدن دستم تعجب کرد
ا/ت: چرا اینا تو اون همه وسیله واسه اتاق یه چیزی برمیداشتی
جونگ کوک: راستش من تویه یه باغ زندگی میکردم و این ریسه برگ ها باعث میشه بفهمم از کجا اومدم و اینجوری محبت رو فراموش نمیکنم و این نقاشی و بوم ها خیلی قشنگ بودن کاره شماست؟؟
ا/ت: آره اره کاره منه باشه هر چی دوسداری میخوای کجا بزنی
جونگ کوک: اتاق رو دیدم چقدر قشنگ شد رفتم با چسب بارایه تخت چسبوندم و بانو هم چهارپایه رو گرفته بود اون چنتا بوم کوچیک رو هم زدم به دیوار
ا/ت: ببین روتختی اینا ندارم باید بخریم چی دوسداری؟؟
جونگ کوک: مشکی
ا/ت: مشکی؟؟
جونگ کوک: آره چون همه چی مشکیه
ا/ت: باشه بیا انتخاب کن
جونگ کوک: من بلد نیستم کارکنم با موبایل
ا/ت گوشی گرفتم دادم بهش
از این به بعد یاد میگیری
پارت سوم🖤
۸.۸k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.