𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆¹³
𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆¹³
یاد آشپزی که غذا رو اورد افتادم... عَلیٰ رغم چاقی و شرایط نامناسب وزن قوی و پر زور به نظر میومد...اصلا نمیتونم اون غذا های خوشمزه رو از ذهنم بیرون کنم! چظور تویه خونه انقد یه مرد میتونه پولدار باشه!
آدمی که انقد پول داره صد درصد تو پچگی تو کاخ و قصر و استخر پول بزرگ شده... خوش به حالش...کاشکی منم همچین خانواده ای داشتم...
کم کم از شهر خارج میشدیم...درست حدس زدم همون شهربازی معروف کره جنوبیه... وقتی اونجا رفتم فقط چهار سالم بود...اون موقع حداقل وضع مالیمون خوب بود ولی... از چهار سالگی به بعد... حتی نمیتونم وسیله مورد نیازم رو تیه کنم... نمیتونستم زیاد بیرون برم و حتی بدهکار های پدرم هر روز موقع برگشتن از مدرسه دنبالم و اذیتم میکردن...ولی خب قوی موندم و از خودم و مالم محافظت کردم...از طرفی به خاطر بابای جدیدم خوشحالم چون تموم خواسته هام، تک تکشون رو براورده میکنه و از عمارت، لباساش و همه چیزش خوشم میاد و معلومه پولداره!..
تقریبا نزدیکای شهربازی بودیم... ترافیک زیادی هم نبود روان میرفت.......به ساعت خودکار ماشین نگاهی انداختم، ۱۲:۱۹ دقیقه بود...
توی ماشین همچین سکوتی برقرار بود که انگار مسابقه سکوت میدادیم!...
این سکوت توسط من شکسته شد....
ات: اوهوم... اسمتون چیه؟*تردید*
کوک: جئون...(مکث)... جئون جونگ کوک
ات:*تائید با تکون دادن سر*
و دوباره...دوباره همون سکوت پر قِصه...از تو ماشین آهنگ های مختلفی پخش میشد...اما من هیچ کدوم رو نمیشناختم...تا زمانی که آهنگ مورد علاقم پخش شد...
(ات داره دروغ میگه یکی از هزاران آهنگ مورد علاقه ادمینه😂)
(اسم آهنگ: music mad Love)
درجا با شروع شدن آهنگ انگشتامو با ریتم آهنگ تکون دادم...
کوک: آهنگ مورد علاقته؟
ات: از کجا فهمیدی*متعجب*
کوک:*خنده بلند*بچه این آهنگ که به سن تو نمیخوره*خنده*
ات: میدونم ولی دوسش دارم
کوک: اوو...پس معنیش رو هم میدونی؟
ات: اهم اهم*سرفه فیک*
کوک:*خنده بلند *... باشه
یاد آشپزی که غذا رو اورد افتادم... عَلیٰ رغم چاقی و شرایط نامناسب وزن قوی و پر زور به نظر میومد...اصلا نمیتونم اون غذا های خوشمزه رو از ذهنم بیرون کنم! چظور تویه خونه انقد یه مرد میتونه پولدار باشه!
آدمی که انقد پول داره صد درصد تو پچگی تو کاخ و قصر و استخر پول بزرگ شده... خوش به حالش...کاشکی منم همچین خانواده ای داشتم...
کم کم از شهر خارج میشدیم...درست حدس زدم همون شهربازی معروف کره جنوبیه... وقتی اونجا رفتم فقط چهار سالم بود...اون موقع حداقل وضع مالیمون خوب بود ولی... از چهار سالگی به بعد... حتی نمیتونم وسیله مورد نیازم رو تیه کنم... نمیتونستم زیاد بیرون برم و حتی بدهکار های پدرم هر روز موقع برگشتن از مدرسه دنبالم و اذیتم میکردن...ولی خب قوی موندم و از خودم و مالم محافظت کردم...از طرفی به خاطر بابای جدیدم خوشحالم چون تموم خواسته هام، تک تکشون رو براورده میکنه و از عمارت، لباساش و همه چیزش خوشم میاد و معلومه پولداره!..
تقریبا نزدیکای شهربازی بودیم... ترافیک زیادی هم نبود روان میرفت.......به ساعت خودکار ماشین نگاهی انداختم، ۱۲:۱۹ دقیقه بود...
توی ماشین همچین سکوتی برقرار بود که انگار مسابقه سکوت میدادیم!...
این سکوت توسط من شکسته شد....
ات: اوهوم... اسمتون چیه؟*تردید*
کوک: جئون...(مکث)... جئون جونگ کوک
ات:*تائید با تکون دادن سر*
و دوباره...دوباره همون سکوت پر قِصه...از تو ماشین آهنگ های مختلفی پخش میشد...اما من هیچ کدوم رو نمیشناختم...تا زمانی که آهنگ مورد علاقم پخش شد...
(ات داره دروغ میگه یکی از هزاران آهنگ مورد علاقه ادمینه😂)
(اسم آهنگ: music mad Love)
درجا با شروع شدن آهنگ انگشتامو با ریتم آهنگ تکون دادم...
کوک: آهنگ مورد علاقته؟
ات: از کجا فهمیدی*متعجب*
کوک:*خنده بلند*بچه این آهنگ که به سن تو نمیخوره*خنده*
ات: میدونم ولی دوسش دارم
کوک: اوو...پس معنیش رو هم میدونی؟
ات: اهم اهم*سرفه فیک*
کوک:*خنده بلند *... باشه
۱۷.۲k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.