قمار عشق پارت سوم(فصل دوم)
_رونا
+بله جیمینا
_چرا انقدر الکی وانمود میکنی که دلت براش تنگ نشده؟
+نمیدونم... شاید در اوج نفرت دوسش دارم
_چرا ... چون تو رو با یه بچه تنها گذاشته... یا دنبالت نیومده.
+خودمم دلیلشو نمیدونم.. شاید بخاطر اینه که ... یه بچه ی ۱۵ ساله رو با یه بچه توی شکمش ول کرده
_رونا ... تو دیگه بچه نیستی .. تو الان ۱۹ سالته ... تو هنوز نمیدونی اون فکر میکنه تو مردی؟
رونا دست از تیکه کردن هویج با چاقو برداشت و به سمت جیمین برگشت .
+راست میگی .. من برای اون یه مرده بیشتر نیستم.
جیمین از لج بازی رونا چشماش رو محکم بست و گفت:
_با بحث کردن با تو به هیچ نتیجه ای نمی رسم.
جیمین گفت و آشپز خونه رو ترک کرد.
رونا جونگ کوک رو دوست داشت... به قول خودش اونو تو اوج نفرت دوست داشت یا واضح تر ... از اینکه هنوز عاشقش بود متنفر بود. روی زمین آشپز خونه نشست و به روبه روش خیره شد.یعنی جونگ کوک زنده بود ... حالش خوب بود ... سالم بود ... چرا هنوز نگرانش بود ..
=اوما
با صدای جیونگ از توی افکارش بیرون آمد و به چهره ی پسرکش که انگار جونگ کوک رو کوچیک کرده بودن نگاه کرد. لبخندی زد و گفت:
+جانم
سئول.. کره ی جنوبی.. عمارت جئون****
÷جونگ کوککک بهت گفتم سر جات وایسا
جونگ کوک که با عصبانیت داشت به سمت در میرفت با صدای پدرش سرجاش وایساد و به سمت پدرش برگشت. رگای گردنش بخاطر عصبانیت بالا آمده بودن و چشماش قرمز شده بود.
_وایسم که بیشتر گوه بخوری مرتیکهههه
آقای جئون به کمک خدمتکار کنارش از روی صندلی بلند شد و به سمت جونگ کوک رفت.
÷برگرد پیش زن و بچتتت
جونگ کو از لای دندون هاش بزور حرف زد و گفت:
_کدوم زن و بچه هاااااا ... بچه ای که مال من نیستتت یا زنی که هرشب زیر یکیهههه
÷خفه شووو و به کاری رو که میگم بکننن.من فقط یک بار تکرار میکنمم.
من فقط یک بار تکرار میکنم....من فقط یک بار تکرار میکنم.
جملش برای جونگ کوک آشنا میومد .. با دردی که به سرش منتقل شد دستاش رو به سرش فشار داد و روی زانو هاش افتاد.
آقای جئون به دیدن حال پسرش سریع داد زد و خدمتکارا رو صدا زد تا بیان جونگ کوک رد ببرن.
جونگ کوک از قصد روی زمین افتاد و چشماش رو بست.
بعد از دو دقیقه خدمتکارا همراه با دکتر امدن و جونگ کوک رو بلند کردن تا به اتاق ببرنش
آقای جئون آروم در گوش دکتر گفت
÷نزاریین چیزیی یادششش بیادد
پس همش سر تو اِ مرتیکه...دیگه شناختمت!
بعد از اینکه ۲ ممبر بیارین کانال پارت بعدی رو میزارم
+بله جیمینا
_چرا انقدر الکی وانمود میکنی که دلت براش تنگ نشده؟
+نمیدونم... شاید در اوج نفرت دوسش دارم
_چرا ... چون تو رو با یه بچه تنها گذاشته... یا دنبالت نیومده.
+خودمم دلیلشو نمیدونم.. شاید بخاطر اینه که ... یه بچه ی ۱۵ ساله رو با یه بچه توی شکمش ول کرده
_رونا ... تو دیگه بچه نیستی .. تو الان ۱۹ سالته ... تو هنوز نمیدونی اون فکر میکنه تو مردی؟
رونا دست از تیکه کردن هویج با چاقو برداشت و به سمت جیمین برگشت .
+راست میگی .. من برای اون یه مرده بیشتر نیستم.
جیمین از لج بازی رونا چشماش رو محکم بست و گفت:
_با بحث کردن با تو به هیچ نتیجه ای نمی رسم.
جیمین گفت و آشپز خونه رو ترک کرد.
رونا جونگ کوک رو دوست داشت... به قول خودش اونو تو اوج نفرت دوست داشت یا واضح تر ... از اینکه هنوز عاشقش بود متنفر بود. روی زمین آشپز خونه نشست و به روبه روش خیره شد.یعنی جونگ کوک زنده بود ... حالش خوب بود ... سالم بود ... چرا هنوز نگرانش بود ..
=اوما
با صدای جیونگ از توی افکارش بیرون آمد و به چهره ی پسرکش که انگار جونگ کوک رو کوچیک کرده بودن نگاه کرد. لبخندی زد و گفت:
+جانم
سئول.. کره ی جنوبی.. عمارت جئون****
÷جونگ کوککک بهت گفتم سر جات وایسا
جونگ کوک که با عصبانیت داشت به سمت در میرفت با صدای پدرش سرجاش وایساد و به سمت پدرش برگشت. رگای گردنش بخاطر عصبانیت بالا آمده بودن و چشماش قرمز شده بود.
_وایسم که بیشتر گوه بخوری مرتیکهههه
آقای جئون به کمک خدمتکار کنارش از روی صندلی بلند شد و به سمت جونگ کوک رفت.
÷برگرد پیش زن و بچتتت
جونگ کو از لای دندون هاش بزور حرف زد و گفت:
_کدوم زن و بچه هاااااا ... بچه ای که مال من نیستتت یا زنی که هرشب زیر یکیهههه
÷خفه شووو و به کاری رو که میگم بکننن.من فقط یک بار تکرار میکنمم.
من فقط یک بار تکرار میکنم....من فقط یک بار تکرار میکنم.
جملش برای جونگ کوک آشنا میومد .. با دردی که به سرش منتقل شد دستاش رو به سرش فشار داد و روی زانو هاش افتاد.
آقای جئون به دیدن حال پسرش سریع داد زد و خدمتکارا رو صدا زد تا بیان جونگ کوک رد ببرن.
جونگ کوک از قصد روی زمین افتاد و چشماش رو بست.
بعد از دو دقیقه خدمتکارا همراه با دکتر امدن و جونگ کوک رو بلند کردن تا به اتاق ببرنش
آقای جئون آروم در گوش دکتر گفت
÷نزاریین چیزیی یادششش بیادد
پس همش سر تو اِ مرتیکه...دیگه شناختمت!
بعد از اینکه ۲ ممبر بیارین کانال پارت بعدی رو میزارم
۷۶.۳k
۰۴ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.