~~~فیک خانواده مخفی جئون (همسر مخفی)~~~
پارت : ۱
~بفرمایید کارت تون!!
ممنون
امروز هوا عالیه باد خوبی می وزه
دلم ی رامیون خوشمزه و گرم میخواد!!
و کنارِ شومینه نشستن!!
به سمت خونه رفتم تو راه مردمانی رو میدم که بعضیا شاد ؛ بعضیا غمگین و ....
کلید رو چرخوندم و وارد خونه شدم
به سمت آشپزخونه رفتم و همونطور سیوان رو صدا میزدم خرید ها رو چیدم
سیوان !! بیا برات خوراکی گرفتم، سیوااان!!
_صداش نزن نیست !
شوکه شده وایسادم !
اشتباه میشنیدم یا خودش بود ؟!
_نمیخوای برگردی نگاهم کنی؟!
آروم به سمتش برگشتم باید اغراق کنم با وجود پنج سال مرد تر و هیکلی تر شده بود
عوض شده بود !
_نمیخوای چیزی بگی؟
تو...اینجا...
_خیلی گشتم دنبالت ا.ت اما نمیدونستم توله منو هم قایمکی و بدون مطلع شدن من بزرگش میکنی !
تو با بچه م چیکار کردییی
به سمتم قدم برداشت
_آروم باش یک شیر هیچوقت به توله ش آسیب نمیرسونه ا.ت
دارم میگم چیکارش کردییی
هر قدمی که نزدیکم میشد لحنش عوض میشد !
_تو بدور از من بچه ای که از من بود رو قایمش کردی! درست میگم؟ هااااا !
وقتی ازت گرفتمش میفهمی نباید بچه مو ازم قایم کنیییی !
میبرمش و پنج سال دیگه میارمش!
بزار اونم دوری مادرشو تحمل کنه !
قدمی به عقب برداشت و به سمت در رفت
گریون دویدم سمتش
نه کوک اینکارو نکن اون بچه ست می ترسه به هر کی که می پرستی نکن این کارو
وایساد !
_تو سیوانو میخوای ا.ت؟
تند تند سر تکون دادم
آر..آره
_خیلی خب پس،برگرد
شوکه شده گفتم
چی؟!
_برگرد تا سیوانو داشته باشی !
برگه ای رو حوض حیاط گذاشت و در مقابل چشمان بُهت زدم رفت !
~بفرمایید کارت تون!!
ممنون
امروز هوا عالیه باد خوبی می وزه
دلم ی رامیون خوشمزه و گرم میخواد!!
و کنارِ شومینه نشستن!!
به سمت خونه رفتم تو راه مردمانی رو میدم که بعضیا شاد ؛ بعضیا غمگین و ....
کلید رو چرخوندم و وارد خونه شدم
به سمت آشپزخونه رفتم و همونطور سیوان رو صدا میزدم خرید ها رو چیدم
سیوان !! بیا برات خوراکی گرفتم، سیوااان!!
_صداش نزن نیست !
شوکه شده وایسادم !
اشتباه میشنیدم یا خودش بود ؟!
_نمیخوای برگردی نگاهم کنی؟!
آروم به سمتش برگشتم باید اغراق کنم با وجود پنج سال مرد تر و هیکلی تر شده بود
عوض شده بود !
_نمیخوای چیزی بگی؟
تو...اینجا...
_خیلی گشتم دنبالت ا.ت اما نمیدونستم توله منو هم قایمکی و بدون مطلع شدن من بزرگش میکنی !
تو با بچه م چیکار کردییی
به سمتم قدم برداشت
_آروم باش یک شیر هیچوقت به توله ش آسیب نمیرسونه ا.ت
دارم میگم چیکارش کردییی
هر قدمی که نزدیکم میشد لحنش عوض میشد !
_تو بدور از من بچه ای که از من بود رو قایمش کردی! درست میگم؟ هااااا !
وقتی ازت گرفتمش میفهمی نباید بچه مو ازم قایم کنیییی !
میبرمش و پنج سال دیگه میارمش!
بزار اونم دوری مادرشو تحمل کنه !
قدمی به عقب برداشت و به سمت در رفت
گریون دویدم سمتش
نه کوک اینکارو نکن اون بچه ست می ترسه به هر کی که می پرستی نکن این کارو
وایساد !
_تو سیوانو میخوای ا.ت؟
تند تند سر تکون دادم
آر..آره
_خیلی خب پس،برگرد
شوکه شده گفتم
چی؟!
_برگرد تا سیوانو داشته باشی !
برگه ای رو حوض حیاط گذاشت و در مقابل چشمان بُهت زدم رفت !
۵.۱k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.