پارت۲۰(pure love)
((سعی دارم سریع تمومش کنم این روزا))
از زبان ا/ت
شیشه هارو جمع کردم و جارو کشیدم زمینو
بعدش خواستم بخوابم که یورا گفت:قرار شد فیلم ببینیم
خمیازه ای کشیدم و گفتم: خیلی خوابم میاد ولی میشه فردا ببینیم الان باید بخوابم
گفت: باشه شب بخیر
گفتم: شبت بخیر
بعد از اینکه دیدم مینهو رو بوسید دیگه رابطمون عین قبلا نشد ولی الان یه جورایی دلم براش سوخته بود
اون قدش از من کوتاه تر بود همیشه برام مثل یه خواهر کوچیک تر بود وقتی دیدم مینهو سرش داد می زنه خون به مغزم نرسید خیلی عصبی شدم
رفتم زیر پتو که در اتاقم باز شد و یورا اومد داخل
گفتم: یورا چیزی شده؟
گفت: ببخشید بی اجازه اومدم...میشه بغلت بخوابم؟
واقعا نمی دونستم چی بگم
هوفی کشیدم و گفتم: باشه بیا
مثل بچه های دوساله که میرن بغل مامانشون دویید و پرید بغلم پتو زدم روی خودمون که سرشو گذاشت روی سینم منم سرشو نوازش می کردم
نا خودآگاه پرسیدم: چرا با مینهو دعوا کردی؟
با صدای خیلیی آرومی گفت: چون بهش گفتم نمیخوامش
بدون اینکه چیزی بگم سرشو بلند کرد و گفت: ا/ت ببخشید من نمیدونستم اینقدر به تو صدمه میزنم تو خواهرمی همیشه دوست دارم وقتی باهام قهری حس بدی دارم حالا فکر کن یه مدته که اینجوری شدیم من زندگی برام سیاه شده تروخداا منو ببخش
سرشو بوسیدم و گفتم: باشه باشه حالا سعی کن بخوابی از مینهو هم نترس هیچ غلطی نمیتونه بکنه من کنارتم باشه؟
سرشو به نشونه تایید تکون داد و کم کم خوابش برد
منم چون خسته بودم راحت خوابم برد
(روز بعد)
توی مدرسه
به جونگ کوک گفته بودم که طبیعی رفتار کنه دلم نمیخواست توی چشم باشم برای همین توی مدرسه مثل دوستای عادی رفتار می کنیم
از اونجایی که مینهو ممکن بود باز هم یورا رو اذیت کنه هرجا میرفتم اونم با خودم می بردم
نشسته بودیم روی نیمکت های حیاط مدرسه و شیرقهوه می خوردیم
با شنیدن صدای آشنایی رو به یورا کردم و گفتم: مینهو نیست؟
دستشو روی دهنم گذاشت و گفت: هیسسس خودشه وایسا ببینم چی میگه مرتیکه خر
به این حرفش خندم گرفته بود و بزور کنترلش می کردم
ولی دقتمو دادم به حرفایی مینهو و دوستاش
یکیشون پرسید: الان با کدومشونی؟
مینهو جواب داد : هیچ کدوم انکار دست به یکی کرده بودن
باهم زدن زیر خنده و به حرف مینهو می خندیدن تمام مدت من و یورا ساکت بودیم که حرفاشونو گوش کنیم
که یکی دیگه گفت: تو که یک بار ا/ت رو از دست دادی چرا بخاطر یورا حرص میخوری اونم مثل ا/ت بدون دیگه
مینهو نفسشو کلافه بیرون داد و گفت: یورا رو با ا/ت مقایسه نکن یورا خیلی خوشگل تره مخصوصا لباش
ای مرتیکه کثافت پادشم که برم دخلشو در بیارم که یورا منو محکم گرفت و خیلی آروم گفت: هس ا/ت بیخیالش باش چیزی نیست
دوباره منو نشوند ایندفعه انقد عصبی بودم میشد کل جهان و بکشم
صدای یکی اومد که با خنده گفت: مینهو مگه پارتنر رو از روی لب انتخاب می کنی؟
گفت : آره ...من لبای ا/ت رو دوست نداشتم واسه همین هیچ وقت نبوسیدمس ا/ت حالمو به هم میزنه
از زبان ا/ت
شیشه هارو جمع کردم و جارو کشیدم زمینو
بعدش خواستم بخوابم که یورا گفت:قرار شد فیلم ببینیم
خمیازه ای کشیدم و گفتم: خیلی خوابم میاد ولی میشه فردا ببینیم الان باید بخوابم
گفت: باشه شب بخیر
گفتم: شبت بخیر
بعد از اینکه دیدم مینهو رو بوسید دیگه رابطمون عین قبلا نشد ولی الان یه جورایی دلم براش سوخته بود
اون قدش از من کوتاه تر بود همیشه برام مثل یه خواهر کوچیک تر بود وقتی دیدم مینهو سرش داد می زنه خون به مغزم نرسید خیلی عصبی شدم
رفتم زیر پتو که در اتاقم باز شد و یورا اومد داخل
گفتم: یورا چیزی شده؟
گفت: ببخشید بی اجازه اومدم...میشه بغلت بخوابم؟
واقعا نمی دونستم چی بگم
هوفی کشیدم و گفتم: باشه بیا
مثل بچه های دوساله که میرن بغل مامانشون دویید و پرید بغلم پتو زدم روی خودمون که سرشو گذاشت روی سینم منم سرشو نوازش می کردم
نا خودآگاه پرسیدم: چرا با مینهو دعوا کردی؟
با صدای خیلیی آرومی گفت: چون بهش گفتم نمیخوامش
بدون اینکه چیزی بگم سرشو بلند کرد و گفت: ا/ت ببخشید من نمیدونستم اینقدر به تو صدمه میزنم تو خواهرمی همیشه دوست دارم وقتی باهام قهری حس بدی دارم حالا فکر کن یه مدته که اینجوری شدیم من زندگی برام سیاه شده تروخداا منو ببخش
سرشو بوسیدم و گفتم: باشه باشه حالا سعی کن بخوابی از مینهو هم نترس هیچ غلطی نمیتونه بکنه من کنارتم باشه؟
سرشو به نشونه تایید تکون داد و کم کم خوابش برد
منم چون خسته بودم راحت خوابم برد
(روز بعد)
توی مدرسه
به جونگ کوک گفته بودم که طبیعی رفتار کنه دلم نمیخواست توی چشم باشم برای همین توی مدرسه مثل دوستای عادی رفتار می کنیم
از اونجایی که مینهو ممکن بود باز هم یورا رو اذیت کنه هرجا میرفتم اونم با خودم می بردم
نشسته بودیم روی نیمکت های حیاط مدرسه و شیرقهوه می خوردیم
با شنیدن صدای آشنایی رو به یورا کردم و گفتم: مینهو نیست؟
دستشو روی دهنم گذاشت و گفت: هیسسس خودشه وایسا ببینم چی میگه مرتیکه خر
به این حرفش خندم گرفته بود و بزور کنترلش می کردم
ولی دقتمو دادم به حرفایی مینهو و دوستاش
یکیشون پرسید: الان با کدومشونی؟
مینهو جواب داد : هیچ کدوم انکار دست به یکی کرده بودن
باهم زدن زیر خنده و به حرف مینهو می خندیدن تمام مدت من و یورا ساکت بودیم که حرفاشونو گوش کنیم
که یکی دیگه گفت: تو که یک بار ا/ت رو از دست دادی چرا بخاطر یورا حرص میخوری اونم مثل ا/ت بدون دیگه
مینهو نفسشو کلافه بیرون داد و گفت: یورا رو با ا/ت مقایسه نکن یورا خیلی خوشگل تره مخصوصا لباش
ای مرتیکه کثافت پادشم که برم دخلشو در بیارم که یورا منو محکم گرفت و خیلی آروم گفت: هس ا/ت بیخیالش باش چیزی نیست
دوباره منو نشوند ایندفعه انقد عصبی بودم میشد کل جهان و بکشم
صدای یکی اومد که با خنده گفت: مینهو مگه پارتنر رو از روی لب انتخاب می کنی؟
گفت : آره ...من لبای ا/ت رو دوست نداشتم واسه همین هیچ وقت نبوسیدمس ا/ت حالمو به هم میزنه
۱۷.۲k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.