"Just dady mafia "
"Just dady mafia "
Part: ³⁰
اجوما: ارباب صبحانه امادس
جین: خببب بیایین ببینین چه کردم
جی هوپ: امید وارم مسموم نشیم
جین: هر هر خندیدم
یک ساعت بعد
ویو نابورا:
وفتی بیدار شدم هنوز تو همون اتاق بودم نمیدونم یهو چم شد سرم خیلی درد میکرد بی اختیار زدم زیر گریه حتی نمیتونستم حرف بزنم گلوم میسوخت و درد میکرد
اجوما اومد تو اتاق
اجوما: اا بیدار شدی... چرا گریه میکنی؟
نابورا: سرم... هق سرم خیلی درد میکنه هق گلومم میسوزه *گریه*
اجوما: بیا این قرص رو بخور برات اوردم
خورد
نابورا: اون عوضی کجاس؟
اجوما: ارباب با دوستاش پایین نشستن منتظرتن میخای بری پایین؟
نابورا: نه میشه بری بیرون میخام بخوابم*اروم*
اجوما: باشه
اجوما رفت پایین
اجوما: ارباب دختره بیدار شده
یونگی: خب باشه
رفت دم در اتاق نابورا در زد
تق تق
نابورا: گفتم میخام بخوابم
یونگی درو باز کرد رف داخل
نابورا: برو بیرون
یونگی: اینجا خونه منه تو میگی کجا برم؟
نابورا:*بلند شد رف سمت یونگی* پس منو ببر خونم
یونگی: میدونی وقتی یه مافیا چیزی یا کسی رو بیاره تو خونش چی میشه
نابورا:....*خوب میدونست منظورش چیه*
یونگی:....
Part: ³⁰
اجوما: ارباب صبحانه امادس
جین: خببب بیایین ببینین چه کردم
جی هوپ: امید وارم مسموم نشیم
جین: هر هر خندیدم
یک ساعت بعد
ویو نابورا:
وفتی بیدار شدم هنوز تو همون اتاق بودم نمیدونم یهو چم شد سرم خیلی درد میکرد بی اختیار زدم زیر گریه حتی نمیتونستم حرف بزنم گلوم میسوخت و درد میکرد
اجوما اومد تو اتاق
اجوما: اا بیدار شدی... چرا گریه میکنی؟
نابورا: سرم... هق سرم خیلی درد میکنه هق گلومم میسوزه *گریه*
اجوما: بیا این قرص رو بخور برات اوردم
خورد
نابورا: اون عوضی کجاس؟
اجوما: ارباب با دوستاش پایین نشستن منتظرتن میخای بری پایین؟
نابورا: نه میشه بری بیرون میخام بخوابم*اروم*
اجوما: باشه
اجوما رفت پایین
اجوما: ارباب دختره بیدار شده
یونگی: خب باشه
رفت دم در اتاق نابورا در زد
تق تق
نابورا: گفتم میخام بخوابم
یونگی درو باز کرد رف داخل
نابورا: برو بیرون
یونگی: اینجا خونه منه تو میگی کجا برم؟
نابورا:*بلند شد رف سمت یونگی* پس منو ببر خونم
یونگی: میدونی وقتی یه مافیا چیزی یا کسی رو بیاره تو خونش چی میشه
نابورا:....*خوب میدونست منظورش چیه*
یونگی:....
۸۱۸
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.