غـریـبــه مـن ───※ ·❆· ※─── p : ²⁸
شب کوک اصلا نمیتونست بخوابه به فکر حرفای جیمین بود
عاشق ا/ت ؟
که کم کم حواسش به جاهای دیگه رفت داشت در مورد ا/ت فکر میکرد فکرای عجیب غریب و بعدم میخندید
اون واقعا خوبه ولی من عاشقش نشدم
•°•°•°•°•°•°•
بیدار شدم رفتم پایین دیدم کوک داره لباس می پوشه
_چیزی شده؟....هنوز کامل خوب نشدیا
+من باید برم...جیمین میاد پیشت میمونه
و بعدم با عجله میره
_مواظب خودت باشش
چند دقیقه بعد جیمین میاد ا/ت در حال صبحونه حاضر کردن بود
_میگم تو نفهمیدی جونگکوک کجا رفت؟
ج: ....رفت پیش دایون
_پیش دایون چرا
ج: نمیدونم مثل اینکه حالش بد شده....بخاطر استرس زیاد غش کرده و اینا
ا/ت بشقاب و میزاره رو میز و یه تیکه نون و با عصبانیت میخوره
_خانوم بخاطر استرس حالش بد شده....حالا خوبه کل زندگی من با استرس و بدبختی پیش میره
ج:(خندههه)
به خودش میاد و سریع میز و میچینه
ج: راستی ا/ت یه خبری دارم برات
_چه خبری
ج: سانگ هو بخاطر تو همین جاها خونه خریده (خنده)
_بخاطر من؟
ج: یعنی بخاطر اینکه با تو ملاقات داشته باشه و بتونین هم ببینین
_ایشش...حوصله ندارم
ج: چرا
_البته پسر خوش قیافه ایه....موهاش خوشگله...خوشتیپه پولدارم که هست.....تازه از من خوشش اومده....نه نظرم عوض شد حوصله دارم حالا کی همو ببینیم
ج: نمیدونم(خنده)
_عه همش میخندی.....شمارشو داری؟
جیمین با لبخند شیطانی به فکر اینکه کوک بفهمه جر میخوره شماره ی سانگ هو رو میده به ا/ت
_این شماره منه اگه یوقت ازت خواست بده بهش
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
_دایون خوب بود؟
+آره....وایسا ببینم تو از کجا فهمیدی
_جیمین
+آره حدسشو میزدم
کوک چشمش به کاغذ رو کابینت که روش یه شماره بود میوفته
+این چیه....شماره کیه
_شماره سانگ هو
+شماره اون واسه چی
_همینجوری......بدم نمیاد باهاش آشنا شم
+به نظرم پسر خوبی نیست
_واا چرا
+خب دیگه همینجوری به هرکسی که نمیشه اعتماد کرد
_.............
همینکه ا/ت از آشپز خونه میره کوک کاغذ و مچاله میکنه میندازه سطل آشغال
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #بنگتن
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #K_pop #BANGTAN #ARMY #Bangtan
عاشق ا/ت ؟
که کم کم حواسش به جاهای دیگه رفت داشت در مورد ا/ت فکر میکرد فکرای عجیب غریب و بعدم میخندید
اون واقعا خوبه ولی من عاشقش نشدم
•°•°•°•°•°•°•
بیدار شدم رفتم پایین دیدم کوک داره لباس می پوشه
_چیزی شده؟....هنوز کامل خوب نشدیا
+من باید برم...جیمین میاد پیشت میمونه
و بعدم با عجله میره
_مواظب خودت باشش
چند دقیقه بعد جیمین میاد ا/ت در حال صبحونه حاضر کردن بود
_میگم تو نفهمیدی جونگکوک کجا رفت؟
ج: ....رفت پیش دایون
_پیش دایون چرا
ج: نمیدونم مثل اینکه حالش بد شده....بخاطر استرس زیاد غش کرده و اینا
ا/ت بشقاب و میزاره رو میز و یه تیکه نون و با عصبانیت میخوره
_خانوم بخاطر استرس حالش بد شده....حالا خوبه کل زندگی من با استرس و بدبختی پیش میره
ج:(خندههه)
به خودش میاد و سریع میز و میچینه
ج: راستی ا/ت یه خبری دارم برات
_چه خبری
ج: سانگ هو بخاطر تو همین جاها خونه خریده (خنده)
_بخاطر من؟
ج: یعنی بخاطر اینکه با تو ملاقات داشته باشه و بتونین هم ببینین
_ایشش...حوصله ندارم
ج: چرا
_البته پسر خوش قیافه ایه....موهاش خوشگله...خوشتیپه پولدارم که هست.....تازه از من خوشش اومده....نه نظرم عوض شد حوصله دارم حالا کی همو ببینیم
ج: نمیدونم(خنده)
_عه همش میخندی.....شمارشو داری؟
جیمین با لبخند شیطانی به فکر اینکه کوک بفهمه جر میخوره شماره ی سانگ هو رو میده به ا/ت
_این شماره منه اگه یوقت ازت خواست بده بهش
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
_دایون خوب بود؟
+آره....وایسا ببینم تو از کجا فهمیدی
_جیمین
+آره حدسشو میزدم
کوک چشمش به کاغذ رو کابینت که روش یه شماره بود میوفته
+این چیه....شماره کیه
_شماره سانگ هو
+شماره اون واسه چی
_همینجوری......بدم نمیاد باهاش آشنا شم
+به نظرم پسر خوبی نیست
_واا چرا
+خب دیگه همینجوری به هرکسی که نمیشه اعتماد کرد
_.............
همینکه ا/ت از آشپز خونه میره کوک کاغذ و مچاله میکنه میندازه سطل آشغال
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #بنگتن
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #K_pop #BANGTAN #ARMY #Bangtan
۲۸.۷k
۲۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.