@N.o.v.e.l
@N.o.v.e.l
رمان شوهر عوضی من
پارت سی
لی نا:میشه دیگه در موردش صحبت نکنیم
لو هان:آره راستی قهوه بگیرش
یه قلوپ خوردم تفش کردم بیرون
لی نا:این دیگه چیه
لو هان:قهوه
لی نا:چقدر شیرینه این حالمو بد کرد و تلخ میخورم
لو هان:عه ببخشید من هواسم نبود
لی نا:اشکال نداره دیگه قهوه نمیخوام
لو هان:باشه
داشتم طراحی میکردم چشمامو بستم
که لو هان قکر کنه من خوابیدم
لو هان دید خوابم اومد طرفم
موهامو نوازش میکرد دستشو کشید روی صورتم داشت حالمو بهم میزد اگه مجبور نبودم تحمل کنم تا الان زده بودمش
پسره اشغال
لو هان:واقعا تو لی نا نیستی ولی به نظر من هستی خیلی رفتاراتون با هم فرق داره وای نمیدونم والا گیج شدم
کتشو در آورد کشید روم
منم که انگار خوابم کتشو انداختم انور
صبح
چشمامو باز کردم همهی کارمندا توی اتاق لو هان جمع شده بودن بالا سر من
لی نا:اینجا چه خبره
لو هان:چرا همتون اینجا جمع شدین خبریه
کارمندا:ببخشید قربان
از جام بلند شدم
لی نا:من خواب موندم
لو هان:آره میتونی بری خونه امروز رو دیکه نمیخواد بیای شرکت بدو استراحت کن
لی نا:باشه من دیگه میرم
لو هان:عه گوشوار تو جا گذاشتی لیان! لیان!
رسیدم خونه لباسامو عوض کردم گوشیمو چک کردم توی کانال شرکت گداشته بودن آخر هفته قراره با کارمندای شرکت بریم گردش
لی نا:یعنی فردا قرار بریم گردش وای خدایا من که هیچی آماده نکردم
گوشیم زنگ خورد لو هان بود
رمان شوهر عوضی من
پارت سی
لی نا:میشه دیگه در موردش صحبت نکنیم
لو هان:آره راستی قهوه بگیرش
یه قلوپ خوردم تفش کردم بیرون
لی نا:این دیگه چیه
لو هان:قهوه
لی نا:چقدر شیرینه این حالمو بد کرد و تلخ میخورم
لو هان:عه ببخشید من هواسم نبود
لی نا:اشکال نداره دیگه قهوه نمیخوام
لو هان:باشه
داشتم طراحی میکردم چشمامو بستم
که لو هان قکر کنه من خوابیدم
لو هان دید خوابم اومد طرفم
موهامو نوازش میکرد دستشو کشید روی صورتم داشت حالمو بهم میزد اگه مجبور نبودم تحمل کنم تا الان زده بودمش
پسره اشغال
لو هان:واقعا تو لی نا نیستی ولی به نظر من هستی خیلی رفتاراتون با هم فرق داره وای نمیدونم والا گیج شدم
کتشو در آورد کشید روم
منم که انگار خوابم کتشو انداختم انور
صبح
چشمامو باز کردم همهی کارمندا توی اتاق لو هان جمع شده بودن بالا سر من
لی نا:اینجا چه خبره
لو هان:چرا همتون اینجا جمع شدین خبریه
کارمندا:ببخشید قربان
از جام بلند شدم
لی نا:من خواب موندم
لو هان:آره میتونی بری خونه امروز رو دیکه نمیخواد بیای شرکت بدو استراحت کن
لی نا:باشه من دیگه میرم
لو هان:عه گوشوار تو جا گذاشتی لیان! لیان!
رسیدم خونه لباسامو عوض کردم گوشیمو چک کردم توی کانال شرکت گداشته بودن آخر هفته قراره با کارمندای شرکت بریم گردش
لی نا:یعنی فردا قرار بریم گردش وای خدایا من که هیچی آماده نکردم
گوشیم زنگ خورد لو هان بود
۳.۶k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.