𝑫𝒓𝒐𝒘𝒏 𝒊𝒏 𝒎𝒚 𝒐𝒘𝒏 𝒅𝒓𝒆𝒂𝒎: 15
𝑫𝒓𝒐𝒘𝒏 𝒊𝒏 𝒎𝒚 𝒐𝒘𝒏 𝒅𝒓𝒆𝒂𝒎: 15
هوپی: معرفی نمیکنید
ا/ت: پارک ا/ت هستم ببخشید
هوپی:منم جیهوپ هستم هوپی صدام کن ☺️
خیلی کیوت بود و مهربون . یونگی دستمو گرفت و رفتیم از پیششون
وقتی رسیدیم خونه در باز بود وارد شدیم دیدیم چندتا مرد ایستادن
@: خوش اومدی... پسرم
یونگی: از خونم گمشو بیرون
پدر یونگی: باید برگردی
یونگی: گمشین(با داد)
گوشمو گرفتم محکم اصلا امروزو دوست ندارم یونگی متوجم شد و بهم با اشاره گفت برم بالا سرمو تکون دارم و رفتم تو اتاق و در بستم .
فکر کنم بهتر از اینجا برم تا مانعش نشم
که یونگی اومد داخل
یونگی: بابت امروز معذرت میخوام
ا/ت: نه من معذرت میخوام بهتر که از
یونگی: من بر نمیگردم تو هم هیجا نمیری
ا/ت: اما
یونگی: امایی وجود نداره بهتر این بحثو تموم کنیم
اینو گفت و از اتاق رفت منم رفتم دراز کشیدم تا چشمامو بستم خوابیدم
.
.
یونگی: دختره تنبل پاشو
ا/ت: بزار یکم دیگه بخوابم
یونگی: باید بریم سر کار
پتو رو از تنم کشیدو شوناهامو گرفت بلندم کرد
یونگی:حالت خوبه چرا رنگ پریده
ا/ت: خوبم فقط خستم
دستشو گذاشت رو پیشونیم
یونگی: داری میسوزی کجا حالت خوبه پاشو پاشو باید بریم دکتر
ا/ت: نیاز نیست خودم خوب میشم
یونگی: نه پاشو
ا/ت: من نمیاممممم
هوفی کشیدو اومد نزدیکم
یونگی: باشه پس امروز سرکار کنسله
ا/ت: ها.. نه تو برو م.. م.. من مواظب خودم هستم
هوپی: معرفی نمیکنید
ا/ت: پارک ا/ت هستم ببخشید
هوپی:منم جیهوپ هستم هوپی صدام کن ☺️
خیلی کیوت بود و مهربون . یونگی دستمو گرفت و رفتیم از پیششون
وقتی رسیدیم خونه در باز بود وارد شدیم دیدیم چندتا مرد ایستادن
@: خوش اومدی... پسرم
یونگی: از خونم گمشو بیرون
پدر یونگی: باید برگردی
یونگی: گمشین(با داد)
گوشمو گرفتم محکم اصلا امروزو دوست ندارم یونگی متوجم شد و بهم با اشاره گفت برم بالا سرمو تکون دارم و رفتم تو اتاق و در بستم .
فکر کنم بهتر از اینجا برم تا مانعش نشم
که یونگی اومد داخل
یونگی: بابت امروز معذرت میخوام
ا/ت: نه من معذرت میخوام بهتر که از
یونگی: من بر نمیگردم تو هم هیجا نمیری
ا/ت: اما
یونگی: امایی وجود نداره بهتر این بحثو تموم کنیم
اینو گفت و از اتاق رفت منم رفتم دراز کشیدم تا چشمامو بستم خوابیدم
.
.
یونگی: دختره تنبل پاشو
ا/ت: بزار یکم دیگه بخوابم
یونگی: باید بریم سر کار
پتو رو از تنم کشیدو شوناهامو گرفت بلندم کرد
یونگی:حالت خوبه چرا رنگ پریده
ا/ت: خوبم فقط خستم
دستشو گذاشت رو پیشونیم
یونگی: داری میسوزی کجا حالت خوبه پاشو پاشو باید بریم دکتر
ا/ت: نیاز نیست خودم خوب میشم
یونگی: نه پاشو
ا/ت: من نمیاممممم
هوفی کشیدو اومد نزدیکم
یونگی: باشه پس امروز سرکار کنسله
ا/ت: ها.. نه تو برو م.. م.. من مواظب خودم هستم
۱۷.۲k
۰۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.