فیک شوگا ( عشق ممنوعه ی من ) پارت 9
این چه وضعشه باید به مامان بگم یا نه؟
بالا خره به مامانم گفتم و اون با گریه گفت:باشه مرسی که بهم گفتی ....هق ...حالا برو تو اتاقت
گفتم :باشه رفتم تو اتاقم و مامانم به بابام زنگ زد گفت سریع بیا خونه(داد).ربع ساعت بعد بابام اومد و گفت:چیشده مامانم گفت: چی میخواستی بشه تو چرا بهم خیانت کزدی ؟مگه چی برات کم گذاشتم ؟مگه چکارت کردم ؟ من عاشقت بودم عاشق میفهمی اما تو از عشق من سو استفاده کردی ازت متنفرمممممممم
همونجا به خودم گفتم:اگه عاشق شم ازم سو استفاده میشه نابود میشم پس دوست ندارمم که عاشق شم و به خودم قول دادم که هیچ وقت عاشق نشم
(پایان فلش بک)
باصدای سو به خودم امدم گفتم:ها ....چیه؟
گفت؟دختر چته ؟چرا داری اشک میریزی؟
به صورتم دست زدم و دیدیم خیسه گفتم :هیچی یاده یچیزی افتادم ولش کن
گفت :باشه بهش فکر نکن ........غذارو اوردن
خوردیم و بلند شدیم که بریم بیرون که یکی از دوستای شوگا سو رو صدا زد و گفت:سو میشه یه لحظه بیای اینجا؟ سو یه پوفییی کرد و به من گفت: منتظر باش که بیام گفتم باشه و رفت معلوم میشد قبلا قشنگ همو میشناختن و دعواشون شده بود پسره انگار داشت به سو التماس میکرد اما سو مغرور و خونسرد بود بعد هولش داد و اومد طرف من و با عصبانیت گفت:بریم گفتم :باشه و رفتیم بیرون ......
منتظر پارت بعد باشید:)
بالا خره به مامانم گفتم و اون با گریه گفت:باشه مرسی که بهم گفتی ....هق ...حالا برو تو اتاقت
گفتم :باشه رفتم تو اتاقم و مامانم به بابام زنگ زد گفت سریع بیا خونه(داد).ربع ساعت بعد بابام اومد و گفت:چیشده مامانم گفت: چی میخواستی بشه تو چرا بهم خیانت کزدی ؟مگه چی برات کم گذاشتم ؟مگه چکارت کردم ؟ من عاشقت بودم عاشق میفهمی اما تو از عشق من سو استفاده کردی ازت متنفرمممممممم
همونجا به خودم گفتم:اگه عاشق شم ازم سو استفاده میشه نابود میشم پس دوست ندارمم که عاشق شم و به خودم قول دادم که هیچ وقت عاشق نشم
(پایان فلش بک)
باصدای سو به خودم امدم گفتم:ها ....چیه؟
گفت؟دختر چته ؟چرا داری اشک میریزی؟
به صورتم دست زدم و دیدیم خیسه گفتم :هیچی یاده یچیزی افتادم ولش کن
گفت :باشه بهش فکر نکن ........غذارو اوردن
خوردیم و بلند شدیم که بریم بیرون که یکی از دوستای شوگا سو رو صدا زد و گفت:سو میشه یه لحظه بیای اینجا؟ سو یه پوفییی کرد و به من گفت: منتظر باش که بیام گفتم باشه و رفت معلوم میشد قبلا قشنگ همو میشناختن و دعواشون شده بود پسره انگار داشت به سو التماس میکرد اما سو مغرور و خونسرد بود بعد هولش داد و اومد طرف من و با عصبانیت گفت:بریم گفتم :باشه و رفتیم بیرون ......
منتظر پارت بعد باشید:)
۱.۲k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.