رمان سگهای ولگرد بانگو
رویای من به واقعیت تبدیل میشود!
#پارت_7
دو سه ثانیه بعد*
من: ولی خب...آکوتاگاوا-سنپای شما چرا از هیگوچی-سان خواستگاری نمیکنین؟ :}
واسه ده ثانیه سکوت...*
آکوتاگاوا: پارچ آب یخ رو بر میداره و روی خودش خالی میکنه*
هیگوچی: به بعد از ازدواجش با آکوتاگاوا فکر میکنه و از روی مبل می افتد😐😂*
گین: پاره میشوددد*
کونیکیدا: بهتره دیگه در مورد اینجور چیزا صحبت نکنی مهرنوش!
من: درحالی ک دارم پاره میشم*
باشههههه!!😂
من: رفتن پیش آکوتاگاوا*
پارچ آب رو از دست آکو میگیرم*
من: نکن بچه سرما میخوری😶
آکوتاگاوا: با چشم های ریز شوده و خیس میره و میشینه*
من: خب راست میگم مگه چشه باهم ازدواج کنین؟
هم هیگوچی-سان و آکوتاگاوا-سنپای
هم چویا-سان و دازای-سان😕❤️
نشون دادن عکس های یائویی آکوتاگاوا و هیگوچی به آکو و هیگوچی*
آکوتاگاوا:حرلرحرجاددجلجهرنعیخسهفساقسهفیحعرجهدجخاجلحعبخخفسهقسهق...
هیگوچی: 😳😍
من: خب حالا چی؟☺️
هیگوچی: سرخ میشه*
آکوتاگاوا: سکوت محض*
من: ...
خب حالا عکس های یائویی دازای و چویا☺️
و به اون ها هم عکس ها رو نشون میدم*
چویا: به جون دازای میوفته و تیکه پارش میکنه😐✨💔*
دازای: داد و فریاد*
من: ایحح..😐
من: میرم ببینم مامانم کی میاد
رفتن و زنگ زدن به مامانم*
من: سلومم^-^
مامانم: سلام بله؟
من: کی میای؟ ^~^
مامانم: من سر کوچه ام
من: با- چییییییی؟؟؟؟؟؟؟😳
مامانم: سر کوچه اممم
من: با..باشه
خدافظ
قطع کردن گوشی*
مامانم داره میاااااد😱
اعضای بانگو: خودشون میرن تو اتاقم😐✨*
من: امشبو باید اونجا بمونین خب؟
همه: باشهه"-"
من: خوبه😓
ادامه دارد...
#Akutagawa
پارت هشت هنو نیومده ولی انشاالله میاد😁😂
#پارت_7
دو سه ثانیه بعد*
من: ولی خب...آکوتاگاوا-سنپای شما چرا از هیگوچی-سان خواستگاری نمیکنین؟ :}
واسه ده ثانیه سکوت...*
آکوتاگاوا: پارچ آب یخ رو بر میداره و روی خودش خالی میکنه*
هیگوچی: به بعد از ازدواجش با آکوتاگاوا فکر میکنه و از روی مبل می افتد😐😂*
گین: پاره میشوددد*
کونیکیدا: بهتره دیگه در مورد اینجور چیزا صحبت نکنی مهرنوش!
من: درحالی ک دارم پاره میشم*
باشههههه!!😂
من: رفتن پیش آکوتاگاوا*
پارچ آب رو از دست آکو میگیرم*
من: نکن بچه سرما میخوری😶
آکوتاگاوا: با چشم های ریز شوده و خیس میره و میشینه*
من: خب راست میگم مگه چشه باهم ازدواج کنین؟
هم هیگوچی-سان و آکوتاگاوا-سنپای
هم چویا-سان و دازای-سان😕❤️
نشون دادن عکس های یائویی آکوتاگاوا و هیگوچی به آکو و هیگوچی*
آکوتاگاوا:حرلرحرجاددجلجهرنعیخسهفساقسهفیحعرجهدجخاجلحعبخخفسهقسهق...
هیگوچی: 😳😍
من: خب حالا چی؟☺️
هیگوچی: سرخ میشه*
آکوتاگاوا: سکوت محض*
من: ...
خب حالا عکس های یائویی دازای و چویا☺️
و به اون ها هم عکس ها رو نشون میدم*
چویا: به جون دازای میوفته و تیکه پارش میکنه😐✨💔*
دازای: داد و فریاد*
من: ایحح..😐
من: میرم ببینم مامانم کی میاد
رفتن و زنگ زدن به مامانم*
من: سلومم^-^
مامانم: سلام بله؟
من: کی میای؟ ^~^
مامانم: من سر کوچه ام
من: با- چییییییی؟؟؟؟؟؟؟😳
مامانم: سر کوچه اممم
من: با..باشه
خدافظ
قطع کردن گوشی*
مامانم داره میاااااد😱
اعضای بانگو: خودشون میرن تو اتاقم😐✨*
من: امشبو باید اونجا بمونین خب؟
همه: باشهه"-"
من: خوبه😓
ادامه دارد...
#Akutagawa
پارت هشت هنو نیومده ولی انشاالله میاد😁😂
۱۴.۳k
۱۵ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.