انتظار مردن توسط شما هارو دارم:)
#life_again
Part twenty two
.چند ساعت قبل.
«دید یونگی»
دفترم رو برداشتم و گذاشتم توی کیفم...گوشیم هم گذاشتم توی جیبم و از اتاق رفتم بیرون و قفلش کردم....
آخرین نفر توی شرکت بودم خب چیز عادی ای هست که کسی نباشه....
رفتم سمت آسانسور و طبقه پارکینگ رو زدم که برم پایین.
قبل از بسته شدن آسانسور ساشا دوید سمتم
،رئیسسس تمنا میکنم نگهش داریددد
خنده ای بهش کردم و درو نگه داشتم.
رسید و وارد شد و خودشو مرتب کرد- منظورم دقیقا موهاشه که رفته بودن روی هوا- و بعدش ازم تشکر کرد
+ مشکلی نیست ساشا...
ساشا دختر آقای هان بود - همون مردک رو مخ- ولی دخترش کاملا باهاش فرق داشت البته که دخترش نامشروعه....که برای گوه کاریاش زمان دانشگاهش بوده با یه دختر آمریکایی خوابید و ساشا به دنیا اومد....ساشا کره ای-آمریکایی بود و واقعا ماه بود.....
،رئیس میشه خواهش ازتون بکنم؟
+ بگو ساشا
، میشه منو برسونید الان دیر وقته و.....البته میدونم خواسته خیلی خیلی بدیه و...
حرفشو قطع کردم...
+باشه ساشا میرسونمت خونتون سر راهمه
، ممنونم رئیس...فقط من این دفعه میرم خونه خودم... یک کوچولو دور میشه رئیس واقعا ببخشید...
+ مشکلی نیست دختر میریم دیگه بدو بریم
و باهم از آسانسور پایین اومدیم و رفتیم سمت ماشین من....سوار شدم و کمربندمو بستم اونم همینکارو کرد ...
+لوکیشنش رو برام بفرست ساشا.
،چشم رئیس.
+ میشه اینطوری صدام نکنی دختر رو مخمه
، اوپا خوبه ؟
+ عالیه
با خنده گفتم....صدای پیام اومد ساشا لوکیشنو فرستاد نگاهی بهش انداختم......
+خب اینکه یه خیابون با کوچه ما فاصله داره
نگاهی بهش انداختم
چشماش....داشت میلرزید و دستاش هم همینطور بود...
، اوپا اگه بشه از همین راه بریم خواهش میکنم...
+ خب اینکه راهمون دور تر میشه...
یکم محکم گفتم که ساشا ساکت شد....
روشن کردم و از پارکینگ زدم بیرون....
توی راه سکوت بینمون بود....پس ضبط رو روشن کردم و اهنگ گذاشتم
،وایییی چقدر قشنگههه سلیقه خودتون که نیست. سلیقه کیه؟
لبخندی زدم
+درسته این سلیقه جیمینه...و خب کل گوشی من حتی از آهنگایی هست که اون دوست داره اینم کم نکنیم خودمم عاشق آهنگا شدم
،خدایی چقدر کیوتیددد ....واقعا از نزدیک دیدن چنین کاپلی که عاشق هم باشند عالیه...
Part twenty two
.چند ساعت قبل.
«دید یونگی»
دفترم رو برداشتم و گذاشتم توی کیفم...گوشیم هم گذاشتم توی جیبم و از اتاق رفتم بیرون و قفلش کردم....
آخرین نفر توی شرکت بودم خب چیز عادی ای هست که کسی نباشه....
رفتم سمت آسانسور و طبقه پارکینگ رو زدم که برم پایین.
قبل از بسته شدن آسانسور ساشا دوید سمتم
،رئیسسس تمنا میکنم نگهش داریددد
خنده ای بهش کردم و درو نگه داشتم.
رسید و وارد شد و خودشو مرتب کرد- منظورم دقیقا موهاشه که رفته بودن روی هوا- و بعدش ازم تشکر کرد
+ مشکلی نیست ساشا...
ساشا دختر آقای هان بود - همون مردک رو مخ- ولی دخترش کاملا باهاش فرق داشت البته که دخترش نامشروعه....که برای گوه کاریاش زمان دانشگاهش بوده با یه دختر آمریکایی خوابید و ساشا به دنیا اومد....ساشا کره ای-آمریکایی بود و واقعا ماه بود.....
،رئیس میشه خواهش ازتون بکنم؟
+ بگو ساشا
، میشه منو برسونید الان دیر وقته و.....البته میدونم خواسته خیلی خیلی بدیه و...
حرفشو قطع کردم...
+باشه ساشا میرسونمت خونتون سر راهمه
، ممنونم رئیس...فقط من این دفعه میرم خونه خودم... یک کوچولو دور میشه رئیس واقعا ببخشید...
+ مشکلی نیست دختر میریم دیگه بدو بریم
و باهم از آسانسور پایین اومدیم و رفتیم سمت ماشین من....سوار شدم و کمربندمو بستم اونم همینکارو کرد ...
+لوکیشنش رو برام بفرست ساشا.
،چشم رئیس.
+ میشه اینطوری صدام نکنی دختر رو مخمه
، اوپا خوبه ؟
+ عالیه
با خنده گفتم....صدای پیام اومد ساشا لوکیشنو فرستاد نگاهی بهش انداختم......
+خب اینکه یه خیابون با کوچه ما فاصله داره
نگاهی بهش انداختم
چشماش....داشت میلرزید و دستاش هم همینطور بود...
، اوپا اگه بشه از همین راه بریم خواهش میکنم...
+ خب اینکه راهمون دور تر میشه...
یکم محکم گفتم که ساشا ساکت شد....
روشن کردم و از پارکینگ زدم بیرون....
توی راه سکوت بینمون بود....پس ضبط رو روشن کردم و اهنگ گذاشتم
،وایییی چقدر قشنگههه سلیقه خودتون که نیست. سلیقه کیه؟
لبخندی زدم
+درسته این سلیقه جیمینه...و خب کل گوشی من حتی از آهنگایی هست که اون دوست داره اینم کم نکنیم خودمم عاشق آهنگا شدم
،خدایی چقدر کیوتیددد ....واقعا از نزدیک دیدن چنین کاپلی که عاشق هم باشند عالیه...
۵۱۳
۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.