وقتی عاشق مدیرت میشی *۳۵*
مامان:خب میدونین...شما دوتا بهم میاین ولی...من بخاطر اینکه پسرم تو رو دوست داره ولی ممکنه تو دوسش نداشته باشی...میترسم
یون جی رفت پیش مامان کوک نشست و
یون جی:خانم جعون من بهتون میگم که دوسش دارم
مامان:اما اون هزار بار شکست عشقی خورده
فلش بک به قبلا
کوک ویو
باورم نمیشه...دختره منو بخاطر پول میخواست...من کورکورانه عاشقش شدم...باورم نمیشه(گریه)
فلش بک به الان
یون جی:من تا الان هزاران پسر دیدم...ولی کوک رو جور دیگه دوست دارم
مامان:دخترم....امید وارم که همیشه همو دوست داشته باشین
کوک:یعنی...مامان باورم نمیشه
یون جی:میتونم صداتون کنم مامان
مامان:بله دخترم
و یون جی پرید بغل کوک
کوک:عاشقتم
یون جی:منم چاگیا
کوک:فقط یه چیز بگم...ما برای عروسی خرید کردیم
مامان:وااا...یعنی چی*خنده*
کوک و یون جی:در واقع قرار بود.....هیچی*خنده*
(در واقع قرار بود این عروسی مخفیانه باشه..ولی ریسک کردیم و به شما گفتیم)(حرف کامل یون جی و کوک)
یون جی:مامان بریم شام بخوریم
و یون جی و کوک و مامان کوک شام خوردن...
.
.
.
مامان:خدا حافظ
کوک و یون جی:خداحافظ
و مامان کوک رفت
۲ هفته بعد
یون جی ویو
امروز روز عروسیه...من الان اومدم برای میکاپ و موهام...باورم نمیشه برای اولین بار از ته دل خوشحالم
آرایشگر:امید وارم که راضی باشی عروس خانم...به خوشی
کوک ویو
رفتم دنبال یون جی...خوشحالم که دارم به عشق زندگیم میرسم....
کوک:همین جا بود...
پیاده شدم و منتظر موندم....يون جی اومد پایین و...
آرایشگر:چقدر زیبا شدین...آقا داماد و عروس نظرتون چیه.
کوک:م...ممنونم بخاطر کارتون
يون جی:خیلی راضیم از آرایشم و غیره..
مامان کوک ویو
میکاپم خوب شد...و این هم لباسم...روزیه که پسرم خوشحاله...منم خوشحالم
بورام ویو
امروز عروسیه يون جیه....خیلی خوشحالم....خوشحال ترم از اینکه بابام از زندا آزاد شده....یه لباس مشکی پوشیدم و یه میکاپ کردم
چانگ:خیلی براس خوشحالم....امید وارم برای خودمون اتفاق بیافته
بورام:آره
و چانگ رو لب بورام بوسه گذاشت
(بچه ها پدر بورام آزاد شده و بورام یه باباش قضیه چانگ مینو گفته و پدرش قبول کرد و آره دیگع)(توی این ۲ هفته)
۳ ساعت بعد
عاقد:خانم مین يون جی آیا تا ابد با آقای جعون جونگ کوک یار میمانید
يون جی:بله تا ابد یار میمانم
عاقد:آقای جعون جونگ کوک آیا با خانم مین يون جی تا ابد یار میمانید
کوک:بله یار میمانم(خوشحال)
عاقد:تبریک اعلام میکنم میتوانید هم روببوسید
(حالا عاقد نمیدونه اینا چقدر همو بوسیدن)
وکوک از کمر باریک يون جی گرفت و لباش رو کبوند به لبای يون جی
.
.
.
.
.
.
.
کوک ویو
خسته شدم...ولی خوشحالم...چی سوریا بهم زنگ زده...جواب نمیدم..دوباره زنگ زد...ببینم چیکار داره
کوک:ها(سرد و عصبانی)
سوریا:خبر دارم
کوک:بنال(سرد تر و عصبانی)
سوریا:تو الان.....
کپی ممنوع❌
شرط ۳۶ لایک و ۳۰ کامنت
یون جی رفت پیش مامان کوک نشست و
یون جی:خانم جعون من بهتون میگم که دوسش دارم
مامان:اما اون هزار بار شکست عشقی خورده
فلش بک به قبلا
کوک ویو
باورم نمیشه...دختره منو بخاطر پول میخواست...من کورکورانه عاشقش شدم...باورم نمیشه(گریه)
فلش بک به الان
یون جی:من تا الان هزاران پسر دیدم...ولی کوک رو جور دیگه دوست دارم
مامان:دخترم....امید وارم که همیشه همو دوست داشته باشین
کوک:یعنی...مامان باورم نمیشه
یون جی:میتونم صداتون کنم مامان
مامان:بله دخترم
و یون جی پرید بغل کوک
کوک:عاشقتم
یون جی:منم چاگیا
کوک:فقط یه چیز بگم...ما برای عروسی خرید کردیم
مامان:وااا...یعنی چی*خنده*
کوک و یون جی:در واقع قرار بود.....هیچی*خنده*
(در واقع قرار بود این عروسی مخفیانه باشه..ولی ریسک کردیم و به شما گفتیم)(حرف کامل یون جی و کوک)
یون جی:مامان بریم شام بخوریم
و یون جی و کوک و مامان کوک شام خوردن...
.
.
.
مامان:خدا حافظ
کوک و یون جی:خداحافظ
و مامان کوک رفت
۲ هفته بعد
یون جی ویو
امروز روز عروسیه...من الان اومدم برای میکاپ و موهام...باورم نمیشه برای اولین بار از ته دل خوشحالم
آرایشگر:امید وارم که راضی باشی عروس خانم...به خوشی
کوک ویو
رفتم دنبال یون جی...خوشحالم که دارم به عشق زندگیم میرسم....
کوک:همین جا بود...
پیاده شدم و منتظر موندم....يون جی اومد پایین و...
آرایشگر:چقدر زیبا شدین...آقا داماد و عروس نظرتون چیه.
کوک:م...ممنونم بخاطر کارتون
يون جی:خیلی راضیم از آرایشم و غیره..
مامان کوک ویو
میکاپم خوب شد...و این هم لباسم...روزیه که پسرم خوشحاله...منم خوشحالم
بورام ویو
امروز عروسیه يون جیه....خیلی خوشحالم....خوشحال ترم از اینکه بابام از زندا آزاد شده....یه لباس مشکی پوشیدم و یه میکاپ کردم
چانگ:خیلی براس خوشحالم....امید وارم برای خودمون اتفاق بیافته
بورام:آره
و چانگ رو لب بورام بوسه گذاشت
(بچه ها پدر بورام آزاد شده و بورام یه باباش قضیه چانگ مینو گفته و پدرش قبول کرد و آره دیگع)(توی این ۲ هفته)
۳ ساعت بعد
عاقد:خانم مین يون جی آیا تا ابد با آقای جعون جونگ کوک یار میمانید
يون جی:بله تا ابد یار میمانم
عاقد:آقای جعون جونگ کوک آیا با خانم مین يون جی تا ابد یار میمانید
کوک:بله یار میمانم(خوشحال)
عاقد:تبریک اعلام میکنم میتوانید هم روببوسید
(حالا عاقد نمیدونه اینا چقدر همو بوسیدن)
وکوک از کمر باریک يون جی گرفت و لباش رو کبوند به لبای يون جی
.
.
.
.
.
.
.
کوک ویو
خسته شدم...ولی خوشحالم...چی سوریا بهم زنگ زده...جواب نمیدم..دوباره زنگ زد...ببینم چیکار داره
کوک:ها(سرد و عصبانی)
سوریا:خبر دارم
کوک:بنال(سرد تر و عصبانی)
سوریا:تو الان.....
کپی ممنوع❌
شرط ۳۶ لایک و ۳۰ کامنت
۱۵.۳k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.