پارت53
#پارت53
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
+ بابا باریکلااا ، نه خوشم اومد!! ترشی نخوری یه چیزی میشی
باپوزخند نگاش میکردم که قفلی زده بود رو اردلان و مدام نگاهش میکرد
+ خب دیگه بسته هرچی خوش گذشت ، برو تو اتاق بهسا
صورتش درهم شد و به سمت اتاق رفت ، اردلان رفتنشو تماشا میکرد و احساس کردم روش چشم داره
با کنایه گفتم:
+ هوی تابلو اینوره!!
اردلان نیششو باز کرد و گفت:
_ دختره مهربونیه . خیلی خوشم اومد ازش
+ چیه نکنه لابد میخوای بگی عاشق شدی؟؟
_ چی میگی بابا توام که به همه چی مشکوکی
جای خواهرمه. ولی دلم براش میسوزه ، یه غم عجیبی تو صورتشه
+ تو دلت به حال خودت بسوزه بچه
_ هوم اینم حرفیه . راستی فردا میای دیگه؟
+ کجا ؟
_ گفتم که یه جشن خودمونی گرفتیم با بچها ، قراره حسابی خوش بگذرونیم ، با بهسا بیا مطمعنم پشیمون نمیشی
+ پس پولایی که ازم میگیریو خرج این کارای بیخودی میکنی آره؟؟!!
_ تورخدا باز گیر نده. حالا میای یا نه؟
+ خواستم بیام خبرمیدم بهت ، راستی مارالم دعوته!
+ اوه اوه پس واجب شد که بیام ؛ مارال خانوم تو این مواقع مجانی سرویس میده به بقیه.
_ یعنی نافتو با این کارای مثبت هیجده بریدن ارسلان . من دیگه برم کاردارم . با بهسا خوش اخلاق باشیاا
فحشی نثارش کردم که به حرفم خندید و باهام خدافظی کرد . به سمت اتاقم پا تند کردم و بدون در زدن واردش شدم....
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
+ بابا باریکلااا ، نه خوشم اومد!! ترشی نخوری یه چیزی میشی
باپوزخند نگاش میکردم که قفلی زده بود رو اردلان و مدام نگاهش میکرد
+ خب دیگه بسته هرچی خوش گذشت ، برو تو اتاق بهسا
صورتش درهم شد و به سمت اتاق رفت ، اردلان رفتنشو تماشا میکرد و احساس کردم روش چشم داره
با کنایه گفتم:
+ هوی تابلو اینوره!!
اردلان نیششو باز کرد و گفت:
_ دختره مهربونیه . خیلی خوشم اومد ازش
+ چیه نکنه لابد میخوای بگی عاشق شدی؟؟
_ چی میگی بابا توام که به همه چی مشکوکی
جای خواهرمه. ولی دلم براش میسوزه ، یه غم عجیبی تو صورتشه
+ تو دلت به حال خودت بسوزه بچه
_ هوم اینم حرفیه . راستی فردا میای دیگه؟
+ کجا ؟
_ گفتم که یه جشن خودمونی گرفتیم با بچها ، قراره حسابی خوش بگذرونیم ، با بهسا بیا مطمعنم پشیمون نمیشی
+ پس پولایی که ازم میگیریو خرج این کارای بیخودی میکنی آره؟؟!!
_ تورخدا باز گیر نده. حالا میای یا نه؟
+ خواستم بیام خبرمیدم بهت ، راستی مارالم دعوته!
+ اوه اوه پس واجب شد که بیام ؛ مارال خانوم تو این مواقع مجانی سرویس میده به بقیه.
_ یعنی نافتو با این کارای مثبت هیجده بریدن ارسلان . من دیگه برم کاردارم . با بهسا خوش اخلاق باشیاا
فحشی نثارش کردم که به حرفم خندید و باهام خدافظی کرد . به سمت اتاقم پا تند کردم و بدون در زدن واردش شدم....
۲.۶k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.