Hard love .part 4
ویو جیمین
داشتیم با تهیونگ میرفتیم خونه که یادم افتاد کتابمو تو مدرسه کوفتی جاگذاشتم اول گفتم ولس فردا میرم برش میدارم که از شانسم فردا از همون کتاب امتحان داشتیم
هوفففففففف مدرسه نزدیک بود رفتم کتابو برداشتمو وقتی اومدم دیدم تهیونگ شی درو باز گذاشته مث اینکه یادش رفته ببنده رفتم تو خونه اما هرچی صداش زدم جواب نداد همه جارو گشتم ولی تو خونه نبود هرچییی بش زنگ میزدم جواب نمیداد خیلییی نگران شدم یعنی چش شده
داشتیم با تهیونگ میرفتیم خونه که یادم افتاد کتابمو تو مدرسه کوفتی جاگذاشتم اول گفتم ولس فردا میرم برش میدارم که از شانسم فردا از همون کتاب امتحان داشتیم
هوفففففففف مدرسه نزدیک بود رفتم کتابو برداشتمو وقتی اومدم دیدم تهیونگ شی درو باز گذاشته مث اینکه یادش رفته ببنده رفتم تو خونه اما هرچی صداش زدم جواب نداد همه جارو گشتم ولی تو خونه نبود هرچییی بش زنگ میزدم جواب نمیداد خیلییی نگران شدم یعنی چش شده
۳.۷k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.