پارت ۷(گزارش نکن)
بورام
لباسامو عوض کردم موهامو بستم
کفشامو پوشیدم کیفمو بردم و رفتم بیرون
منتظر لینا بودم بعد چن دقیقه اومد
لینا: سلاممم
بورام: سلام (لبخند)
لینا: سوار شو
بورام : باشه
جیمین
داشتم فک میکردم با کی برم شهربازی
ولی کسی گفتم بزا تنهایی برم درسته خوش نمیگذره ولی میرم
یه دوش ۱۰ مینی گرفتم موهامو خشک کردم لباسامو پوشیدم عطر زدم به مامانم گفتم که میرم سوار ماشین شدم و حرکت کردم
لینا: هییییی بیااا بستنی بگیریم
بورام: نمیخامممم
لینا: پس چی میخای؟؟
بورام: هیچی نمیخام
لینا: اههه بیا بخریم دیگه
بورام: باشه
بورام
داشتیم میرفتم لینا جلو تر از من بود که یهو کیف پولم افتاد خم شدم برداشتمش داشتم پولامو داخل میزاشتم و راه میرفتم خوردم به یکی سرمو بالا بردم جیمین بود
بورام: تو اینجا چیکار میکنی
جیمین: اومدم آدم بکشم
بورام: هان؟
جیمین: خب اینجا میام چیکار؟
بورام: نمیدونم ، با کی اومدی
جیمین: با دوست دخترم
لباسامو عوض کردم موهامو بستم
کفشامو پوشیدم کیفمو بردم و رفتم بیرون
منتظر لینا بودم بعد چن دقیقه اومد
لینا: سلاممم
بورام: سلام (لبخند)
لینا: سوار شو
بورام : باشه
جیمین
داشتم فک میکردم با کی برم شهربازی
ولی کسی گفتم بزا تنهایی برم درسته خوش نمیگذره ولی میرم
یه دوش ۱۰ مینی گرفتم موهامو خشک کردم لباسامو پوشیدم عطر زدم به مامانم گفتم که میرم سوار ماشین شدم و حرکت کردم
لینا: هییییی بیااا بستنی بگیریم
بورام: نمیخامممم
لینا: پس چی میخای؟؟
بورام: هیچی نمیخام
لینا: اههه بیا بخریم دیگه
بورام: باشه
بورام
داشتیم میرفتم لینا جلو تر از من بود که یهو کیف پولم افتاد خم شدم برداشتمش داشتم پولامو داخل میزاشتم و راه میرفتم خوردم به یکی سرمو بالا بردم جیمین بود
بورام: تو اینجا چیکار میکنی
جیمین: اومدم آدم بکشم
بورام: هان؟
جیمین: خب اینجا میام چیکار؟
بورام: نمیدونم ، با کی اومدی
جیمین: با دوست دخترم
۵.۹k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.