عاشق شدن part⁶⁰
تهیونگ:باشه.
رفتیم سمت شهر. رفتیم خونه لیندا و در زدیم. ب تهیونگ گفتم اول بره تو و با کارای لیندا. مخالفت نکنه تا ببینه لیندا چ هرزه ایه رفت داخل
ویو لیندا
ی لباس خیلی باز پوشیدم و تو اتاقم منتظر ته شدم. بالاخره فهمیده. ا.ت بدردش نمیخوره هه داشتم همینجوری فکر میکردم ک در باز شد و ته اومد داخل اتاق رفتم سمتش دستمو دور گردنش خلقه کردم و لبشو عمیق بوسیدم
لیندا:امشب واس ما ساخته شده ددی
رفتم سمت پیرهنش و درآوردم
ویو تهیونگ
دیگ داشتم عصبی میشدم ک ا.ت اومد. و لبم رو بوسید و دستم و گرفت
لیندا:چیکار میکنی هرزه
ا.ت:عشقمو میبوسم
لیندا:چی داری میگی دختره عوضی
تهیونگ:واقعا برات متاسفم
پیرهنمو پوشیدم و با ا.ت رفتیم خونه
ا.ت:خب آقای کیم ،،، امشب چیکار کنیم؟؟
❤️🔚🩶
💬🗯💬
رفتیم سمت شهر. رفتیم خونه لیندا و در زدیم. ب تهیونگ گفتم اول بره تو و با کارای لیندا. مخالفت نکنه تا ببینه لیندا چ هرزه ایه رفت داخل
ویو لیندا
ی لباس خیلی باز پوشیدم و تو اتاقم منتظر ته شدم. بالاخره فهمیده. ا.ت بدردش نمیخوره هه داشتم همینجوری فکر میکردم ک در باز شد و ته اومد داخل اتاق رفتم سمتش دستمو دور گردنش خلقه کردم و لبشو عمیق بوسیدم
لیندا:امشب واس ما ساخته شده ددی
رفتم سمت پیرهنش و درآوردم
ویو تهیونگ
دیگ داشتم عصبی میشدم ک ا.ت اومد. و لبم رو بوسید و دستم و گرفت
لیندا:چیکار میکنی هرزه
ا.ت:عشقمو میبوسم
لیندا:چی داری میگی دختره عوضی
تهیونگ:واقعا برات متاسفم
پیرهنمو پوشیدم و با ا.ت رفتیم خونه
ا.ت:خب آقای کیم ،،، امشب چیکار کنیم؟؟
❤️🔚🩶
💬🗯💬
۸.۹k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.