ᴾ²⁴
ᴾ²⁴
ᴾʳᵘⁿⁱⁿᵍ ˢᵉᵃˢᵒⁿ
ᶜᵒᵘᵖˡᵉ:ᵀᵃᵉʰʸᵘⁿᵍ ᵃⁿᵈ ᴮᵒᵒʸᵘⁿᵍ
ᴬᵘᵗʰᵒʳ:ᴾᵃʳᵏ ᴶⁱʸᵒᵒⁿ
تهیونگ:وانمود میکنم چیزی نشنیدم!
بویونگ ترجیح داد حرفی نزند چون اگر دهان وا میکرد بغضی که به گلویش چنگ انداخته بود آزاد میشد...
"تو را جستجو می کنم ، در میانِ باران های لرزان ، کنارِ آتشِ دور شده از دریا.
چشمانِ تورا جستجو می کنم ، میانِ اشک هایِ لغزانم ، به هنگامِ بستن پلک هایم.
حتی از ذراتِ معلق هوا هم تورا جویا می شوم ، آسمانِ تیره را در دست میگیرم و ستاره هایش را می نگرم ، در میانِ آنها هم تورا نمی یابم.
به قلبم که خیره میشوم ، نیمی از تو وجود دارد، همان تکه ای که قبل از رفتنت به تنم سنجاق کردی ، هنوز کنجی از سینه ام مانده است و نفس می کشد .
تورا باید بیابم ، همه ی تورا میخواهم نه نصفه جانی از خاطره ات که رزِ سرخِ سینه ام را در دست گرفته است ."
_فلش افتر به فردا _
خواجه تعظیمی به ولیعهد میکند و میگوید: قربان عالیجناب پارک از سفر برگشتن...
تهیونگ با هیجان گفت : بگو بیاد داخل!
جیمین وارد شد و تعظیم کوتاهی کرد و گفت: شنیدم ازدواج کردی کیم!
مرد آهی از سر افسوس سر داد و زمزمه کرد: درست شنیدی جیمینا
پارک با شور و شعف خاصی گفت: بویونگ واقعاً دختر خوبیه....
تهیونگ:...
شاید تو تا حالا باهاش حتی حرف هم نزده باشی اما من از بچگی باهاش بزرگ شدم اون افکاری که در موردش به ذهنت اومده اشتباهه...
تکون نیشخندی زد و گفت: باورت میشه... دیشب بهم گفت عاشقمه!
جیمین: فکر میکردم قرار شد وانمود کنه چیزی نشنیدی
#Park_Jiyoon
#Pruning_Season
ᴾʳᵘⁿⁱⁿᵍ ˢᵉᵃˢᵒⁿ
ᶜᵒᵘᵖˡᵉ:ᵀᵃᵉʰʸᵘⁿᵍ ᵃⁿᵈ ᴮᵒᵒʸᵘⁿᵍ
ᴬᵘᵗʰᵒʳ:ᴾᵃʳᵏ ᴶⁱʸᵒᵒⁿ
تهیونگ:وانمود میکنم چیزی نشنیدم!
بویونگ ترجیح داد حرفی نزند چون اگر دهان وا میکرد بغضی که به گلویش چنگ انداخته بود آزاد میشد...
"تو را جستجو می کنم ، در میانِ باران های لرزان ، کنارِ آتشِ دور شده از دریا.
چشمانِ تورا جستجو می کنم ، میانِ اشک هایِ لغزانم ، به هنگامِ بستن پلک هایم.
حتی از ذراتِ معلق هوا هم تورا جویا می شوم ، آسمانِ تیره را در دست میگیرم و ستاره هایش را می نگرم ، در میانِ آنها هم تورا نمی یابم.
به قلبم که خیره میشوم ، نیمی از تو وجود دارد، همان تکه ای که قبل از رفتنت به تنم سنجاق کردی ، هنوز کنجی از سینه ام مانده است و نفس می کشد .
تورا باید بیابم ، همه ی تورا میخواهم نه نصفه جانی از خاطره ات که رزِ سرخِ سینه ام را در دست گرفته است ."
_فلش افتر به فردا _
خواجه تعظیمی به ولیعهد میکند و میگوید: قربان عالیجناب پارک از سفر برگشتن...
تهیونگ با هیجان گفت : بگو بیاد داخل!
جیمین وارد شد و تعظیم کوتاهی کرد و گفت: شنیدم ازدواج کردی کیم!
مرد آهی از سر افسوس سر داد و زمزمه کرد: درست شنیدی جیمینا
پارک با شور و شعف خاصی گفت: بویونگ واقعاً دختر خوبیه....
تهیونگ:...
شاید تو تا حالا باهاش حتی حرف هم نزده باشی اما من از بچگی باهاش بزرگ شدم اون افکاری که در موردش به ذهنت اومده اشتباهه...
تکون نیشخندی زد و گفت: باورت میشه... دیشب بهم گفت عاشقمه!
جیمین: فکر میکردم قرار شد وانمود کنه چیزی نشنیدی
#Park_Jiyoon
#Pruning_Season
۲.۶k
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.