5
ویو کوک
حدو یک ساعت بعد از زنگ زدن به بابام خبر رسید که قراره پروازمون اوکی شده ولی من هرچقدر زنگ میزدم و تلاش میکردم انتن نمیداد
دیگه پیش خودم گفتم که بزا سوپرایزشون کنم ساعت 9 پرواز داشتیم
و ساعت 2 رسیدم ب عمارت چون احتمال میدادم که بقیه خوابن اروم وارد حیاط شدم و توی حیاط چرخی زدم و نشستم روی چمنا که وقتی پشتم رو نگاه کردم یه تاب بود بلند شدم و رفتم جلوی تاب تا دیدم پشمام ریخت . رفتم جلو و دولا شدم و موهاشو زدم کنار که مطمئن شدم یه اون یونا بود(منظورش اته)نشستم روبه روش روی زمین و بهش خیره شدم
_وایییی چقدر خوشگله خدا
_کی اینقدر بزرگ شد
(راستی لباس کوک همونیه که عکسش هست)
پتو رو کشیدم روش و برگشتم که برم تو عمارت که حس کردم کسی اونجاست تابرگشتم دیدم که.....
اگه تا 12 شب لایک بیشتر از 3 تا شد که میزارم اگه نه که ...
حدو یک ساعت بعد از زنگ زدن به بابام خبر رسید که قراره پروازمون اوکی شده ولی من هرچقدر زنگ میزدم و تلاش میکردم انتن نمیداد
دیگه پیش خودم گفتم که بزا سوپرایزشون کنم ساعت 9 پرواز داشتیم
و ساعت 2 رسیدم ب عمارت چون احتمال میدادم که بقیه خوابن اروم وارد حیاط شدم و توی حیاط چرخی زدم و نشستم روی چمنا که وقتی پشتم رو نگاه کردم یه تاب بود بلند شدم و رفتم جلوی تاب تا دیدم پشمام ریخت . رفتم جلو و دولا شدم و موهاشو زدم کنار که مطمئن شدم یه اون یونا بود(منظورش اته)نشستم روبه روش روی زمین و بهش خیره شدم
_وایییی چقدر خوشگله خدا
_کی اینقدر بزرگ شد
(راستی لباس کوک همونیه که عکسش هست)
پتو رو کشیدم روش و برگشتم که برم تو عمارت که حس کردم کسی اونجاست تابرگشتم دیدم که.....
اگه تا 12 شب لایک بیشتر از 3 تا شد که میزارم اگه نه که ...
۲.۵k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.