پارت3
ویو ات
با جیعوپ حرف زدیم تا رسیدیم بعدشم از هم خدافظی کردیمو من رفتم مدرسه سانیا پرید بغلمو گفت
سانیا: چطوری دختر
ات: مرسی خوبم
بعدشم با سانیا رفتیم نشستیم تو کلاس وااای شت اون سوهو واقعا ازش بدم میومد همش خودشو بهم میچسبوند
سوهو: سلام بر بانوی زیبا
ات: برو بشین چندش
سوهو: چرا ردم میکنی من دوست دارم
ات:من زبون حیوونا رو نمیفهمم
بعدشم اقای چا اومدو درس داد بعدش گفت
اقای چا: بچه یکی اومده که از کلاس ما مراقبت کنه و نظم برقرار کنه اسمش جیهوپه
واآاآی جیهوپ چقدر خوب شددد
الان پارت بعدو مینویسم♡♡
با جیعوپ حرف زدیم تا رسیدیم بعدشم از هم خدافظی کردیمو من رفتم مدرسه سانیا پرید بغلمو گفت
سانیا: چطوری دختر
ات: مرسی خوبم
بعدشم با سانیا رفتیم نشستیم تو کلاس وااای شت اون سوهو واقعا ازش بدم میومد همش خودشو بهم میچسبوند
سوهو: سلام بر بانوی زیبا
ات: برو بشین چندش
سوهو: چرا ردم میکنی من دوست دارم
ات:من زبون حیوونا رو نمیفهمم
بعدشم اقای چا اومدو درس داد بعدش گفت
اقای چا: بچه یکی اومده که از کلاس ما مراقبت کنه و نظم برقرار کنه اسمش جیهوپه
واآاآی جیهوپ چقدر خوب شددد
الان پارت بعدو مینویسم♡♡
۲.۶k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.