༒̶خ̶و̶ن̶ ̶ش̶ی̶ر̶ی̶ن̶ 😈
༒̶خ̶و̶ن̶ ̶ش̶ی̶ر̶ی̶ن̶ 😈
part"²⁰
هوبی : منو ترسوندی پسر حالت خوبه هوف میدونی از امریکا تا الان چقد حرص خوردم
۱.ت : میگم تهیونگ گجاست ( داد )
شوگا : نمیدونم
۱.ت : روی زمین نشستم توی خودم جم شدم اشکام شروع کردن به ریختن
کوک : هیونگ عا عمو رو یادته
شوگا : خوب
کوک : پسرش...نامجون
هوبی : ولی اون پسر خوبیه
جیمین : زیر بازوی کوک گرفتم بلندش کردم فعلا بیا پاتو ببندم
هوبی : من ..میرم دنبالش
شوگا : ولی .....نه من اجازه نمیدم
هوبی : کشیدمش سمت خودم تورم با خودم میبرم دستم دور کمرش سفت کردم لبام کوبیدم به لباش گاز محکمی گرفتم از خونه خارج شدیم که جسه کوچیکی رو پشتم حس کردم
۱.ت : منو با خودت ببر قول میدم ساکت باشم
شوگا : نه خطر ناک
۱.ت : ترو خدا با التماس نگاشون کردم که هوبی اومد سمتم دستشو روی موهام کشید لب زد
هوبی : اوکی ولی باید مواظب باشی
۱.ت : ممنون سوار ماشین شدیم یه عمارت خیلی بزرگی بود با تم مشکی ترسناک بود از ماشین پیاده شدیم پشت شوگا قایم شده بودم وارد سالن شدیم که یه مرد که هیکلش خیلی بزرگ بود اومد سمتمون ووی دستش زنجیر داشتن پشتش یه پسر راه میرفت قیافش خونی بود پسر سرشو بالا اورد نگاهش خورد به نگاهم طرفم اومد محکم بغلم کر بوی تنش تهیونگ بود محکم بغلش کردم
تهیونگ : حالت خوبه
۱.ت : با سر استینام خون روی صورتش پاک میکردم محکم بغلش کردم
نامجون : انگار اینجا عاشق معشوق داریم
شوگا : چی میخای
نامجون : هیچی نمیخوام فقد تهیونگ نجات دادم اون شب داشتم برای دیدنتون میومدم که که همارت خالی بود صدای اربده های تهیونگ میومد من نتونستم کوک پیدا کنم تهیونگ نجات دادم الانم بهتره اینجا بمونید امن تره
۱.ت : اشکام شدت گرفتن با صدای بلند گریه میکردم
شوگا : چی شده
۱.ت : یه ساعت دارم با لباس خوشکلم صورتشو پاک میکنم خون صورت خودش نیست
هوبی : از کیوتیش خنده سهتامون هوا رفت نامجون دنبال پسرا فرستاد اومدن اینجا
جین : خوب ۱.ت بگو ورد واید هنسام
کوک : جیمین مسخرم نکن دیک خودت خیلی بزرگ
تهیونگ : توت فرنگی تمام شدددد
نامجون : جین بچرو اذیت نکن
شوگا : میگم الودگی صوتی از این خونه ور داشتن
هوبی : ببین اینجور باید برقصی ۱.ت یاد گرفتی
۱.ت : تهیونگا بهم توت فرنگی میدی عااااا دهنم باز کردم
تهیونگ : بیا بخورش رفتیم پیش پسرا انقد ۱.ت بازی کرده بود روی پام خابش برد شاید بهتر بود از اولم ما پیش هم باشیم که قانونا نشکن ولی الان که تو یه خونه ایم زندگی شیرین تره
part"²⁰
هوبی : منو ترسوندی پسر حالت خوبه هوف میدونی از امریکا تا الان چقد حرص خوردم
۱.ت : میگم تهیونگ گجاست ( داد )
شوگا : نمیدونم
۱.ت : روی زمین نشستم توی خودم جم شدم اشکام شروع کردن به ریختن
کوک : هیونگ عا عمو رو یادته
شوگا : خوب
کوک : پسرش...نامجون
هوبی : ولی اون پسر خوبیه
جیمین : زیر بازوی کوک گرفتم بلندش کردم فعلا بیا پاتو ببندم
هوبی : من ..میرم دنبالش
شوگا : ولی .....نه من اجازه نمیدم
هوبی : کشیدمش سمت خودم تورم با خودم میبرم دستم دور کمرش سفت کردم لبام کوبیدم به لباش گاز محکمی گرفتم از خونه خارج شدیم که جسه کوچیکی رو پشتم حس کردم
۱.ت : منو با خودت ببر قول میدم ساکت باشم
شوگا : نه خطر ناک
۱.ت : ترو خدا با التماس نگاشون کردم که هوبی اومد سمتم دستشو روی موهام کشید لب زد
هوبی : اوکی ولی باید مواظب باشی
۱.ت : ممنون سوار ماشین شدیم یه عمارت خیلی بزرگی بود با تم مشکی ترسناک بود از ماشین پیاده شدیم پشت شوگا قایم شده بودم وارد سالن شدیم که یه مرد که هیکلش خیلی بزرگ بود اومد سمتمون ووی دستش زنجیر داشتن پشتش یه پسر راه میرفت قیافش خونی بود پسر سرشو بالا اورد نگاهش خورد به نگاهم طرفم اومد محکم بغلم کر بوی تنش تهیونگ بود محکم بغلش کردم
تهیونگ : حالت خوبه
۱.ت : با سر استینام خون روی صورتش پاک میکردم محکم بغلش کردم
نامجون : انگار اینجا عاشق معشوق داریم
شوگا : چی میخای
نامجون : هیچی نمیخوام فقد تهیونگ نجات دادم اون شب داشتم برای دیدنتون میومدم که که همارت خالی بود صدای اربده های تهیونگ میومد من نتونستم کوک پیدا کنم تهیونگ نجات دادم الانم بهتره اینجا بمونید امن تره
۱.ت : اشکام شدت گرفتن با صدای بلند گریه میکردم
شوگا : چی شده
۱.ت : یه ساعت دارم با لباس خوشکلم صورتشو پاک میکنم خون صورت خودش نیست
هوبی : از کیوتیش خنده سهتامون هوا رفت نامجون دنبال پسرا فرستاد اومدن اینجا
جین : خوب ۱.ت بگو ورد واید هنسام
کوک : جیمین مسخرم نکن دیک خودت خیلی بزرگ
تهیونگ : توت فرنگی تمام شدددد
نامجون : جین بچرو اذیت نکن
شوگا : میگم الودگی صوتی از این خونه ور داشتن
هوبی : ببین اینجور باید برقصی ۱.ت یاد گرفتی
۱.ت : تهیونگا بهم توت فرنگی میدی عااااا دهنم باز کردم
تهیونگ : بیا بخورش رفتیم پیش پسرا انقد ۱.ت بازی کرده بود روی پام خابش برد شاید بهتر بود از اولم ما پیش هم باشیم که قانونا نشکن ولی الان که تو یه خونه ایم زندگی شیرین تره
۳۷.۰k
۲۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.