پارت 16
تهیونگ ویو
تهیونگ: کوک من در موردش فکر کردم
کوک موهای بلندشو با کش بست و گفت
کوک: در مورد چی:/
تهیونگ : در مورد این دختره بلوم دیگه احمق
کوک: آها خب بلاخره بهش پی بردی که باید بکشیش
تهیونگ: اون گاراژ و ببند تا کرکره هاشو پایین نیاوردم
کوک: باشه بابا غلط خوردم
تهیونگ:هه هه با مزه
اینو گفتم که پاره شد این پسر کصخله ناموسا
تهیونگ: بَسته اونجور که دیدیم دختره نسبتی با جه یون نداره پس می تونیم به عنوان جاسوس بفرستیمش داخل خونش و اطلاعات رو بدست بیاریم
کوک: فکر خوبیه اینجور می تونیم راحت کنار بزنیمش راستی یه خبر خوب دارم برات
تهیونگ: چی شده
کوک: مخ دختر اینسونگ رو زدم
تهیونگ: کار خطرناکیه اینسونگ هم دست کمی از جه یون نداره
کوک: آره ولی دستش دردنکنه خوب چیزی ساخته ها
تهیونگ: تهش از دستت دیونه میشم اسم دخترش چیه؟
کوک: مین هی
تهیونگ: تحقیق شو که کردی
کوک: صدرصد چی فکر کردی دختره بدجور عاشقم شده جوری که بگم از دره بپر میپره
راستی گیوک سه پیشنهاد یه قرار داد داده فردا شب باید بریم پیشش
تهیونگ: حتما هم داخل یه مهمونی
کوک: زدی تو خال
تهیونگ: صد بار بهت نگفتم من از جاهای شلوغ خوشم نمیاد
کوک: اتفاقا بهش گفتم اما گفت نمی تونه جای دیگه ای بیاد
تهیونگ:هوف باشه
بلوم ویو
بعد از ناهار اون دوتا خیار رفتن به اون یکی عمارت این همه ظرف هم گذاشتن برای من بلاخره به هم میرسیم الدنگ ها
بعد پاره کردن خودم ظرف ها رو شستم که صدای زنگ تلفن اومد روزنه امیدی تو دلم به وجود اومد به سمت تلفن رفتم و برداشتمش
.............................
بچه ها حالم زیاد خوب نبود نمی خواستم پارت بزارم ولی دلم نیومد منتظر بزارمتون😊💜
تهیونگ: کوک من در موردش فکر کردم
کوک موهای بلندشو با کش بست و گفت
کوک: در مورد چی:/
تهیونگ : در مورد این دختره بلوم دیگه احمق
کوک: آها خب بلاخره بهش پی بردی که باید بکشیش
تهیونگ: اون گاراژ و ببند تا کرکره هاشو پایین نیاوردم
کوک: باشه بابا غلط خوردم
تهیونگ:هه هه با مزه
اینو گفتم که پاره شد این پسر کصخله ناموسا
تهیونگ: بَسته اونجور که دیدیم دختره نسبتی با جه یون نداره پس می تونیم به عنوان جاسوس بفرستیمش داخل خونش و اطلاعات رو بدست بیاریم
کوک: فکر خوبیه اینجور می تونیم راحت کنار بزنیمش راستی یه خبر خوب دارم برات
تهیونگ: چی شده
کوک: مخ دختر اینسونگ رو زدم
تهیونگ: کار خطرناکیه اینسونگ هم دست کمی از جه یون نداره
کوک: آره ولی دستش دردنکنه خوب چیزی ساخته ها
تهیونگ: تهش از دستت دیونه میشم اسم دخترش چیه؟
کوک: مین هی
تهیونگ: تحقیق شو که کردی
کوک: صدرصد چی فکر کردی دختره بدجور عاشقم شده جوری که بگم از دره بپر میپره
راستی گیوک سه پیشنهاد یه قرار داد داده فردا شب باید بریم پیشش
تهیونگ: حتما هم داخل یه مهمونی
کوک: زدی تو خال
تهیونگ: صد بار بهت نگفتم من از جاهای شلوغ خوشم نمیاد
کوک: اتفاقا بهش گفتم اما گفت نمی تونه جای دیگه ای بیاد
تهیونگ:هوف باشه
بلوم ویو
بعد از ناهار اون دوتا خیار رفتن به اون یکی عمارت این همه ظرف هم گذاشتن برای من بلاخره به هم میرسیم الدنگ ها
بعد پاره کردن خودم ظرف ها رو شستم که صدای زنگ تلفن اومد روزنه امیدی تو دلم به وجود اومد به سمت تلفن رفتم و برداشتمش
.............................
بچه ها حالم زیاد خوب نبود نمی خواستم پارت بزارم ولی دلم نیومد منتظر بزارمتون😊💜
۹۵.۱k
۰۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.