پارت ~21~
ویو جنی
برگشتم دیدم که جونگکوک عه خیلی خوشتیپ و جذاب بود
کوک:سلام
×...س..سلام
کوک:برای چی گفتی بیام
×خب.. راستش چی بگم ...من ازت خوشم میاد
کوک:چی؟
×اره من ازت خوشم میاد میدونم تو ازم خوشت نمیاد فقط خواستم احساساتمو بهت بگم
کوک:خب راستش منم خیلی ازت خوشم اومده
×چی(تعجب)
کوک:ارع چیه
×هیچی فقط..اممم
جنی جونگکوک رو بوسید جونگکوک هم همراهی کرد و الان اینا باهم رابطه دارن (درد و نفرین 😐😂)
ویو ات
داشتم اتاق ارباب رو تمیز میکردم بازم نگاهم به اون برگه عه خورد که میگفت برده های مرده که برده ی چهارم من بودم این هنوزم میخواد منو بکشه باید امشب باهاش حرف بزنم و از اتاق رفتم بیرون
"فلش بک ساعت 1 شب"
ویو ات
جیمین هنوز برنگشته بود خونه البته برام مهم نیس(مث سگ دروغ میگه)به من چه کجاست به درک توی افکارم بودم که یهو صدای زنگ در اومد منم رفتم باز کردم که دیدم...
شرایط
7لایک
7کامنت
••••••|••••••
برگشتم دیدم که جونگکوک عه خیلی خوشتیپ و جذاب بود
کوک:سلام
×...س..سلام
کوک:برای چی گفتی بیام
×خب.. راستش چی بگم ...من ازت خوشم میاد
کوک:چی؟
×اره من ازت خوشم میاد میدونم تو ازم خوشت نمیاد فقط خواستم احساساتمو بهت بگم
کوک:خب راستش منم خیلی ازت خوشم اومده
×چی(تعجب)
کوک:ارع چیه
×هیچی فقط..اممم
جنی جونگکوک رو بوسید جونگکوک هم همراهی کرد و الان اینا باهم رابطه دارن (درد و نفرین 😐😂)
ویو ات
داشتم اتاق ارباب رو تمیز میکردم بازم نگاهم به اون برگه عه خورد که میگفت برده های مرده که برده ی چهارم من بودم این هنوزم میخواد منو بکشه باید امشب باهاش حرف بزنم و از اتاق رفتم بیرون
"فلش بک ساعت 1 شب"
ویو ات
جیمین هنوز برنگشته بود خونه البته برام مهم نیس(مث سگ دروغ میگه)به من چه کجاست به درک توی افکارم بودم که یهو صدای زنگ در اومد منم رفتم باز کردم که دیدم...
شرایط
7لایک
7کامنت
••••••|••••••
۱۱.۴k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.