ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
𝑝𝑎𝑟𝑡 25
شوگا : وای غذا خیلی خوشمزست کی درست کرده
+ من، خوشحالم که خوشتون اومد
کوک اووو نگاه داش مارو برای ما که غذا درست نمیکردی ولی برای زن داداش
که همه زدن زیر خنده بعد از شما با کمک بچه ها میز جمع کردیم و ظرفا رو شستتیم خوراکی هارو برداشتیم و رفتیم حیاط تو حیاط همه روی کاناپه نشستیم و ولی سوگا هیونگ رفتم روی صندلی بادی نشست همه شروع کردیم به خوردن و خندیدن
- میگ جین هیونگ چرا خنده هات اینطوری
همه خندیدم کم کم حس کردم سردمه چون فقد یک مراد تنم بود و پیو رو دور خودم پیچیدم
3سلعت بعد
ساعت 1 بود که من از همه مست تر بودم اعضا رفتن و منو نامجون موندیم
ویو نامجون
بچها رفتن دیدم ا.ت خیلی مسته براید بغلش کردم و بردمش داخل اتاق ، از اتاق لباس ها لباس راحتی سبز کیوت رو برداشتم و تن ات کردم و مسواکم رو زدم اومدم ا.ت رو بغل مردم و سرش رو بوس کردم و خوابیدم
صبح بیدار شدم دیدم ات نیست رفتم مسواک زدم کارای مربوط رو انجام دادم و رفتم اتاقم و یک کت و شلوار طوسی و جلیقه و با یک کراوات سرمه ای و موهامو درست کردم بعد از زدن عطر و کفش پوشیدن کار مو تموم کردم رفتم پایین
ویو ات
صبح بیدار شدم و و دیدم تو بغل نامجونم بدون اینکه نامجون بیدارشه اومدم بیرون دمپایی هام رو پوشیدم و رفتم دستشویی کارم رو تموم کردم رو اینم رو انجام دادم و رفتم اتاقم یک آرایش لایت کردم و لباسم را پوشیدم و کیفم رو برداشتم و وسایل دانشگاه رو داخلش گذاشتم و کفشم رو پوشیدم و امروز تصمیم گرفتم فقط فقط یک ساعت گوگولی بندازم و خوب بعد زدن عطر به سمت پایین رفتم و صبحونه درست کردم که نامجون اومد خیلی جذاب شده بود لبخندی زد که به خودم اومد
+ بوی خوبی میاد ببینم امروز تو صبحونه درست کردی؟؟
- اره ... راستی نگفتی که عینک هم میزنی
+ خوب بعضی موقع ها میزنم
- آها
صبحونه خوردیم من نامجون بلند شدیم و سوییج هامون رو برداشتیم و هر کدوم به محل مورد نظر خودش رفت
رسیدم دانشگاه که بادیدن...........
𝑝𝑎𝑟𝑡 25
شوگا : وای غذا خیلی خوشمزست کی درست کرده
+ من، خوشحالم که خوشتون اومد
کوک اووو نگاه داش مارو برای ما که غذا درست نمیکردی ولی برای زن داداش
که همه زدن زیر خنده بعد از شما با کمک بچه ها میز جمع کردیم و ظرفا رو شستتیم خوراکی هارو برداشتیم و رفتیم حیاط تو حیاط همه روی کاناپه نشستیم و ولی سوگا هیونگ رفتم روی صندلی بادی نشست همه شروع کردیم به خوردن و خندیدن
- میگ جین هیونگ چرا خنده هات اینطوری
همه خندیدم کم کم حس کردم سردمه چون فقد یک مراد تنم بود و پیو رو دور خودم پیچیدم
3سلعت بعد
ساعت 1 بود که من از همه مست تر بودم اعضا رفتن و منو نامجون موندیم
ویو نامجون
بچها رفتن دیدم ا.ت خیلی مسته براید بغلش کردم و بردمش داخل اتاق ، از اتاق لباس ها لباس راحتی سبز کیوت رو برداشتم و تن ات کردم و مسواکم رو زدم اومدم ا.ت رو بغل مردم و سرش رو بوس کردم و خوابیدم
صبح بیدار شدم دیدم ات نیست رفتم مسواک زدم کارای مربوط رو انجام دادم و رفتم اتاقم و یک کت و شلوار طوسی و جلیقه و با یک کراوات سرمه ای و موهامو درست کردم بعد از زدن عطر و کفش پوشیدن کار مو تموم کردم رفتم پایین
ویو ات
صبح بیدار شدم و و دیدم تو بغل نامجونم بدون اینکه نامجون بیدارشه اومدم بیرون دمپایی هام رو پوشیدم و رفتم دستشویی کارم رو تموم کردم رو اینم رو انجام دادم و رفتم اتاقم یک آرایش لایت کردم و لباسم را پوشیدم و کیفم رو برداشتم و وسایل دانشگاه رو داخلش گذاشتم و کفشم رو پوشیدم و امروز تصمیم گرفتم فقط فقط یک ساعت گوگولی بندازم و خوب بعد زدن عطر به سمت پایین رفتم و صبحونه درست کردم که نامجون اومد خیلی جذاب شده بود لبخندی زد که به خودم اومد
+ بوی خوبی میاد ببینم امروز تو صبحونه درست کردی؟؟
- اره ... راستی نگفتی که عینک هم میزنی
+ خوب بعضی موقع ها میزنم
- آها
صبحونه خوردیم من نامجون بلند شدیم و سوییج هامون رو برداشتیم و هر کدوم به محل مورد نظر خودش رفت
رسیدم دانشگاه که بادیدن...........
۳.۵k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.