فرشته نجات (پارت هشت )
فرشته نجات (پارت هشت )
~چیه گفتی !؟
-اره درست شنیدی دوست دارم در حدی که خیانت اون دختر حتا زره ای برام اهمیت ندار نمیدونم چطور توی این مدت کم اینطوری عاشقت شدم که وقتی دیدم یکی دار اذیت میکنه دیونه شدم کنترلم از دست دادم (داد)
~باش یه نفس بکش(خند)
-فکر میکنی شوخی میکنم !؟
~نه پس جدی (خند)
«شوگا عصبی صورت ا/ت که روبه اسمون بود سمت خودش چرخوند لباش روی لبای ا/ت گذاشت آروم مک میزد بعد چند مین ازش جدا شد ا/ت دستش رو لبش گذاشت با تعجب به شوگا نگاه میکرد شوگا بعش خندید برگشت سمت اسمون »
-حالا فهمیدی شوخی نبود !؟(خند)
~یااا شوگا این چه کاری بود !؟
-خب تو اینطوری باور نمیکردی من مجبور شدم از راه حل وارد شم !
~ح..جا..حالا میشه بریم !؟
-باش (خند)
~عههه نخند دیگه !
-باش بخشید اخه خیلی کیوتی !
«شوگا ا/ت میرسونه خونش خودشم میره خونه وقتی میرسه با خوشحالی میره سمت اتاقش تا دوش بگیره اما پیام رو گوشیش اون دوباره ناراحت و عصبی کرد »
=شوگا منم یونا میشه حرف بزنیم !؟
«شوگا با عصبانیت به یونا زنگ زد بعد چند بوق یونا گوشی برداشت شروع کرد گریه کردن »
-یونا چت شد !؟(عصبی)
=شوگا..من..من..دلم خیلی برات تنگ شد ..دلم برای این که بغلم کنی تنگه شد من اشتباه کردم نباید اون کار رو باهات میکردم بیا باهم باشیم !(گریه)
«شوگا یه نیشخند صدا دار زد »
-مستی نه !؟حالت خوب نیست انگار بنظرت کار کوچیکی کردی که فکر کردی با یه اظهار پشیمونی یا معذرت خواهی درست میشه !؟تو بهم خیانت کردی یونا به کسی که بیشتر از هر کسی تو دنیا دوستت داشت اما الان دیگه حتا برام زره ای اهمیت نداری !
=شوگا خواهش میکنم من واقعا بهت احتیاج دارم معذرت میخوام اشتباه کردم لطفا (گریه )
-منم یه زمانی خیلی بهت احتیاج داشتم اما الان دیگه نه الان به یکی دیگه خیلی احتیاج دارم یکی دیگه رو دوست دارم یکی دیگه الان کل زندگیم متاسفم یونا اما عشق من به تو تموم شد تو خودت تمومش کردی !
=شوگا ….
«شوگا تلفن قط کرد کلافه دستی تو موهاش کشید خودش روی مبل پرت کرد بعد این که به ا/ت عتراف کرد یه لبخند زد گوشیش از روی میز برداشت به ا/ت پیام داد »
-خوابیدی !؟
~نه میخواستم بخوابم !
-اها پس مزاحمت نمیشم برو بخواب !امشب با تموم دردسر هاش خیلی برام جذاب و قشنگ بود !
~خب نمیتونم بگم برای منم اینطور نبود فکر نمکزدم همچین عتراف از همچین آدمی ببینم !
-پس فکر کردی من چجوریم !؟
~فکر کردم عتراف به کسی که دوستش داری هم این اخلاقت سرد و جدی در جدی که طرف میترسه !
-من مثل اون چیزی نیستم که نشون میدم
~اره واقعا همینطور!
-فردا باهم بریم نهار !؟
~باش قبول !
-خوب میام دنبالت !برو بخواب شب بخیر
~باش شب بخیر
«شوگا لبخند زد رفت تو اتاقش و دوش گرفت و بعد خوابید »
«ویو فردا صبح …»
«ا/ت صبح با ذوق پا شد وقتی تو اینه نگاه میکرد همش یاد بوسه اش با شوگا میوفتاد و لبخند میزد همچی خیای سریع اتفاق افتاد بود اما بازم خیلی خواست بود ا/ت فکر نمیکرد شوگا اصلا اون چیزی نباش که نشونه میده فکر میکرد همیشه یه ادم سرد و جدی که نگاهش خیلی ترسناک هستن ا/ت غرق فکر بود که گوشیش زنگ خورد با دیدن اسم شوگا لبخند زد تماس وصل کرد »
-الو سلام عشقم !
~چ..چی..ع..عشقم !؟
-اره دیگه مثل دوست دختر هستیا !
~اره درست ..ع..عز..عزیزم !
-عشقم آماده شو من چند دقیقه دیگه میام !
~چیهههه!
-وایی چخبرت پرده ای گوشم پاره شد !
~شوگا چند. دقیقه دیگه میای بعد الان میگی !؟من تازه از خواب بیدار شدم طول میکشه آماده شم !
-عشقم سرعتت زیاد کن چند دقیقه دیگه اونجا !
~اما شوگا من…..
«حرف ا/ت با قط شدن تلفن توسط شوگا قط شد ا/ت با عجله سمت کمد لباسش رفت یه لباس مناسب انتخاب کرد یه اریش لایت هم کرد و همزمان یه چیز کوچیک خورد رفت نشسته رو مبل تا زمانی که شوگا میاد دنبالش »
ادامه دارد ….
~چیه گفتی !؟
-اره درست شنیدی دوست دارم در حدی که خیانت اون دختر حتا زره ای برام اهمیت ندار نمیدونم چطور توی این مدت کم اینطوری عاشقت شدم که وقتی دیدم یکی دار اذیت میکنه دیونه شدم کنترلم از دست دادم (داد)
~باش یه نفس بکش(خند)
-فکر میکنی شوخی میکنم !؟
~نه پس جدی (خند)
«شوگا عصبی صورت ا/ت که روبه اسمون بود سمت خودش چرخوند لباش روی لبای ا/ت گذاشت آروم مک میزد بعد چند مین ازش جدا شد ا/ت دستش رو لبش گذاشت با تعجب به شوگا نگاه میکرد شوگا بعش خندید برگشت سمت اسمون »
-حالا فهمیدی شوخی نبود !؟(خند)
~یااا شوگا این چه کاری بود !؟
-خب تو اینطوری باور نمیکردی من مجبور شدم از راه حل وارد شم !
~ح..جا..حالا میشه بریم !؟
-باش (خند)
~عههه نخند دیگه !
-باش بخشید اخه خیلی کیوتی !
«شوگا ا/ت میرسونه خونش خودشم میره خونه وقتی میرسه با خوشحالی میره سمت اتاقش تا دوش بگیره اما پیام رو گوشیش اون دوباره ناراحت و عصبی کرد »
=شوگا منم یونا میشه حرف بزنیم !؟
«شوگا با عصبانیت به یونا زنگ زد بعد چند بوق یونا گوشی برداشت شروع کرد گریه کردن »
-یونا چت شد !؟(عصبی)
=شوگا..من..من..دلم خیلی برات تنگ شد ..دلم برای این که بغلم کنی تنگه شد من اشتباه کردم نباید اون کار رو باهات میکردم بیا باهم باشیم !(گریه)
«شوگا یه نیشخند صدا دار زد »
-مستی نه !؟حالت خوب نیست انگار بنظرت کار کوچیکی کردی که فکر کردی با یه اظهار پشیمونی یا معذرت خواهی درست میشه !؟تو بهم خیانت کردی یونا به کسی که بیشتر از هر کسی تو دنیا دوستت داشت اما الان دیگه حتا برام زره ای اهمیت نداری !
=شوگا خواهش میکنم من واقعا بهت احتیاج دارم معذرت میخوام اشتباه کردم لطفا (گریه )
-منم یه زمانی خیلی بهت احتیاج داشتم اما الان دیگه نه الان به یکی دیگه خیلی احتیاج دارم یکی دیگه رو دوست دارم یکی دیگه الان کل زندگیم متاسفم یونا اما عشق من به تو تموم شد تو خودت تمومش کردی !
=شوگا ….
«شوگا تلفن قط کرد کلافه دستی تو موهاش کشید خودش روی مبل پرت کرد بعد این که به ا/ت عتراف کرد یه لبخند زد گوشیش از روی میز برداشت به ا/ت پیام داد »
-خوابیدی !؟
~نه میخواستم بخوابم !
-اها پس مزاحمت نمیشم برو بخواب !امشب با تموم دردسر هاش خیلی برام جذاب و قشنگ بود !
~خب نمیتونم بگم برای منم اینطور نبود فکر نمکزدم همچین عتراف از همچین آدمی ببینم !
-پس فکر کردی من چجوریم !؟
~فکر کردم عتراف به کسی که دوستش داری هم این اخلاقت سرد و جدی در جدی که طرف میترسه !
-من مثل اون چیزی نیستم که نشون میدم
~اره واقعا همینطور!
-فردا باهم بریم نهار !؟
~باش قبول !
-خوب میام دنبالت !برو بخواب شب بخیر
~باش شب بخیر
«شوگا لبخند زد رفت تو اتاقش و دوش گرفت و بعد خوابید »
«ویو فردا صبح …»
«ا/ت صبح با ذوق پا شد وقتی تو اینه نگاه میکرد همش یاد بوسه اش با شوگا میوفتاد و لبخند میزد همچی خیای سریع اتفاق افتاد بود اما بازم خیلی خواست بود ا/ت فکر نمیکرد شوگا اصلا اون چیزی نباش که نشونه میده فکر میکرد همیشه یه ادم سرد و جدی که نگاهش خیلی ترسناک هستن ا/ت غرق فکر بود که گوشیش زنگ خورد با دیدن اسم شوگا لبخند زد تماس وصل کرد »
-الو سلام عشقم !
~چ..چی..ع..عشقم !؟
-اره دیگه مثل دوست دختر هستیا !
~اره درست ..ع..عز..عزیزم !
-عشقم آماده شو من چند دقیقه دیگه میام !
~چیهههه!
-وایی چخبرت پرده ای گوشم پاره شد !
~شوگا چند. دقیقه دیگه میای بعد الان میگی !؟من تازه از خواب بیدار شدم طول میکشه آماده شم !
-عشقم سرعتت زیاد کن چند دقیقه دیگه اونجا !
~اما شوگا من…..
«حرف ا/ت با قط شدن تلفن توسط شوگا قط شد ا/ت با عجله سمت کمد لباسش رفت یه لباس مناسب انتخاب کرد یه اریش لایت هم کرد و همزمان یه چیز کوچیک خورد رفت نشسته رو مبل تا زمانی که شوگا میاد دنبالش »
ادامه دارد ….
۱۱.۰k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.