پارت 3
ات تصمیم گرفت.......... که امشبفرارکنه..............حالا براتون سئواله که چرا امشب چرا شب اول فرار نکرد.............. چون تمشب تنها شبی هست................... که بادیگارداهم شیفتشون........... عوض میشه و هم چنتا بادیگاردا میرن............. و بادیگاردایه جدید می ایند شب شده بود......... ساعت 3:12 دقیقه بود بادیگاردا داشتن............... عوض میشدند و زیاد حواسشون........... نبود ات هم از فرصت استفاده کرد و فرار کرد.............
الا ات 1 سالی میشه که فرار کرده.......... اما البته گوشیشو عوض کرده و................ رفته انگلیس و دکتری معروف شده........
(از زبان ات)
الا 2سالی میشه فرار کردم امروز قرار بود برم کره دلم برا مامان بابام تنگ شده رسیدم فرودگا سوار هواپیما شدم یه چند ساعتتی توراه بودیم که بلخره رسیدیم کره از هواپیما پیاده شدم زفتم سمت مامان بابام دلم براشون خیلی تنگ شده خودم قبلا خونه خریدم اما مطمئن شدم مال اون مرده شوگا نباشه 3 روزه اولو پیش مامان بابام موندم بعد رفتم خونم دلم میخواست برم بار پس اماده شدم ساعت 19:23 دقیقه بود لباسمو پشیدم رفتم داخل بار
(از زبان شوگا)
الا 2 ساله اتو ندیدم حالم خیلی بده من خیلی دوستش داشتم اما اون موو دوست نداشت و ولم کرد من حتا با دوستامم سرد شدم خیلی دنبال ات گشتم ولی پیداش نکردم امروز من و دوستام میخوایم بریم بار معروفمون که مال خودمونه لباسمو پوشیدم اما ده شدم رفتم پیش دوستام دیدم یه دختر خیلی خوشگل نشسته رویه یه میز دقت که کردم دیدم اته وای ال 2 ساله ندیدمش دوستامم دیدنش
کوک: شوگا اون ات نیست؟؟
شوگا: چرا خودشه
از زبان ات
یه دوستایه پسرمو دیدم رفتم پیشش نشستم دوتا میز اون ور ترش دیدم هفتا مردن اما اهمیتی ندادم و نشستم نگاهایه سنگینیو روخودم حس کردم دست شویم گرفت رفتم دست شویی وقتی اومد بیرون یهو.......
&ادامه دارد&
الا ات 1 سالی میشه که فرار کرده.......... اما البته گوشیشو عوض کرده و................ رفته انگلیس و دکتری معروف شده........
(از زبان ات)
الا 2سالی میشه فرار کردم امروز قرار بود برم کره دلم برا مامان بابام تنگ شده رسیدم فرودگا سوار هواپیما شدم یه چند ساعتتی توراه بودیم که بلخره رسیدیم کره از هواپیما پیاده شدم زفتم سمت مامان بابام دلم براشون خیلی تنگ شده خودم قبلا خونه خریدم اما مطمئن شدم مال اون مرده شوگا نباشه 3 روزه اولو پیش مامان بابام موندم بعد رفتم خونم دلم میخواست برم بار پس اماده شدم ساعت 19:23 دقیقه بود لباسمو پشیدم رفتم داخل بار
(از زبان شوگا)
الا 2 ساله اتو ندیدم حالم خیلی بده من خیلی دوستش داشتم اما اون موو دوست نداشت و ولم کرد من حتا با دوستامم سرد شدم خیلی دنبال ات گشتم ولی پیداش نکردم امروز من و دوستام میخوایم بریم بار معروفمون که مال خودمونه لباسمو پوشیدم اما ده شدم رفتم پیش دوستام دیدم یه دختر خیلی خوشگل نشسته رویه یه میز دقت که کردم دیدم اته وای ال 2 ساله ندیدمش دوستامم دیدنش
کوک: شوگا اون ات نیست؟؟
شوگا: چرا خودشه
از زبان ات
یه دوستایه پسرمو دیدم رفتم پیشش نشستم دوتا میز اون ور ترش دیدم هفتا مردن اما اهمیتی ندادم و نشستم نگاهایه سنگینیو روخودم حس کردم دست شویم گرفت رفتم دست شویی وقتی اومد بیرون یهو.......
&ادامه دارد&
۲.۱k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.