پارت⁵
پارت⁵
عشق بعد از ازدواج
بعد از اینکه حرفش تموم شد بوسم کرد
ویو ا.ت
بخواطر حرفش بدنم داغ شد که یهو لباش رو روی لبام حس کردم تو اون لحظه به معنی واقعی کلمه هنگ کردم و شبیه یه مجسمه شدم نه همراهی کردم نه پسش زدم که صدای در باعث شد خودش جدا شه
ب. ا. ت میاد تو و میگه
ب. ا. ت= پاشید برید برا عروسی خرید کنید
کوک = باشه
بابا ام از اتاق میره بیرون و کوک از روم منم بلند میشم وایمیستم
کوک =بدو کیتن لباستو عوض کن
ا.ت = برو بیرون عوض میکنم
کوک دو تا دستش رو دور کمرم حلقه کرد و منو به خودش نزدیک کرد
کوک = متین فقط همین یه بار رو میرم بیرون از دفعه بعد جلو خودم باید لباستو عوض کنی
قبل اینکه بتونم مخالفت یا موافقت کنم رو لبم رو بوس کرد و رفت بیرون
ویو کوک
یه شدت خوشحال بودم چون قشنگ مشخص بود دارم اذیتش میکنم و از این بابت خوشحال ام
ویو ا.ت
اون واقعا یه دیوونست سریع گوشی ایم رو برداشتم و به یونگی پیام دادم
ا.ت = سلام
یونگی = سلام بیب
ا.ت= یونگی باید کات کنیم
یونگی = چرا؟
ا.ت= من مجبورم ام با یه پسره عه ازدواج کنم
یونگی = چرا؟ پسره کیه؟
ا.ت=بابا ام میگه به نفع شرکت عه با جئون جونکوک
یونگی= امیدوارم خوشبخت شی
ا.ت = مرسی
یونگی = کار دیگه ای نداری
ا.ت = نه
یونگی = بای
قبل اینکه بنویسم بای اف شد
ویو یونگی
حالم خیلی خراب شد من واقعا ا.ت رو دوست داشتم و حالا داره ازدواج میکنه نمیتونم این رو هضم کنم واقعا برام سخته
ویو ا.ت
پاشدم و لباس پوشیدن از اینکه با یونگی کات کرده بودم ناراحت بودم از اتاق رفتم بیرون
کوک = به به کیتن چه خوشگل شدی
ا.ت = مرسی
کوک = خب بریم کیتن؟
ا. ت= اره بریم
کوک دستم رو گرفت و منو برد به طرف ماشین و در جلو رو باز کرد
کوک = بفرما بشین کیتن
ا.ت= باشه
نشستم تو ماشین و کوک هم نشست پشت فرمون و راه افتاد توی راه دستش رو گذاشت روی پاهام
ا.ت = داری چیکار میکنی؟
کوک = همسر اینده ام رو لمس میکنم
ا. ت= رو مخ
کوک = نظر لطفته کیتن
رسیدیم مرکز خرید و لباس خریدیم ( براتون میزارم)
وقتی رسیدیم به خونه و رفتیم تو بابام گفت که
ب. ا.ت = بچه ها........... (😁)
نظرتون راجب این پارت؟
به نظرتون پدر ا.ت چی گفته؟
شرایط پارت بعدی
کامنت ۱۵
لایک ۱۰
عشق بعد از ازدواج
بعد از اینکه حرفش تموم شد بوسم کرد
ویو ا.ت
بخواطر حرفش بدنم داغ شد که یهو لباش رو روی لبام حس کردم تو اون لحظه به معنی واقعی کلمه هنگ کردم و شبیه یه مجسمه شدم نه همراهی کردم نه پسش زدم که صدای در باعث شد خودش جدا شه
ب. ا. ت میاد تو و میگه
ب. ا. ت= پاشید برید برا عروسی خرید کنید
کوک = باشه
بابا ام از اتاق میره بیرون و کوک از روم منم بلند میشم وایمیستم
کوک =بدو کیتن لباستو عوض کن
ا.ت = برو بیرون عوض میکنم
کوک دو تا دستش رو دور کمرم حلقه کرد و منو به خودش نزدیک کرد
کوک = متین فقط همین یه بار رو میرم بیرون از دفعه بعد جلو خودم باید لباستو عوض کنی
قبل اینکه بتونم مخالفت یا موافقت کنم رو لبم رو بوس کرد و رفت بیرون
ویو کوک
یه شدت خوشحال بودم چون قشنگ مشخص بود دارم اذیتش میکنم و از این بابت خوشحال ام
ویو ا.ت
اون واقعا یه دیوونست سریع گوشی ایم رو برداشتم و به یونگی پیام دادم
ا.ت = سلام
یونگی = سلام بیب
ا.ت= یونگی باید کات کنیم
یونگی = چرا؟
ا.ت= من مجبورم ام با یه پسره عه ازدواج کنم
یونگی = چرا؟ پسره کیه؟
ا.ت=بابا ام میگه به نفع شرکت عه با جئون جونکوک
یونگی= امیدوارم خوشبخت شی
ا.ت = مرسی
یونگی = کار دیگه ای نداری
ا.ت = نه
یونگی = بای
قبل اینکه بنویسم بای اف شد
ویو یونگی
حالم خیلی خراب شد من واقعا ا.ت رو دوست داشتم و حالا داره ازدواج میکنه نمیتونم این رو هضم کنم واقعا برام سخته
ویو ا.ت
پاشدم و لباس پوشیدن از اینکه با یونگی کات کرده بودم ناراحت بودم از اتاق رفتم بیرون
کوک = به به کیتن چه خوشگل شدی
ا.ت = مرسی
کوک = خب بریم کیتن؟
ا. ت= اره بریم
کوک دستم رو گرفت و منو برد به طرف ماشین و در جلو رو باز کرد
کوک = بفرما بشین کیتن
ا.ت= باشه
نشستم تو ماشین و کوک هم نشست پشت فرمون و راه افتاد توی راه دستش رو گذاشت روی پاهام
ا.ت = داری چیکار میکنی؟
کوک = همسر اینده ام رو لمس میکنم
ا. ت= رو مخ
کوک = نظر لطفته کیتن
رسیدیم مرکز خرید و لباس خریدیم ( براتون میزارم)
وقتی رسیدیم به خونه و رفتیم تو بابام گفت که
ب. ا.ت = بچه ها........... (😁)
نظرتون راجب این پارت؟
به نظرتون پدر ا.ت چی گفته؟
شرایط پارت بعدی
کامنت ۱۵
لایک ۱۰
۱۰.۴k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.