پارت 13
از زبان لونا همون ا/ت
داشتم تنها قدم میزدم خانم جیونگ
واسه کار برگشت عمارت نفس عمیقی کشیدم و نگاهی به اطراف انداختم که یه دختری رو دیدم تنها روی ماسه ها نشسته بود و داشت گریه میکرد خودم رو بهش رسوندم هنوز کوچک بود دستای کوچولوش رو گرفتم اون لحظه احساس کردم چیزی توی قلبم پر پر کرد دختره رو بلند کردم صورت قشنگی داشت یکمی شبیه من بود ای بابا چی میگم حتما دوباره خنگ شدم ولش کن دختره دیگه گریه نمیکردم به جاش لبخندهای کوچولویی میزد خیلی کیوت بود
هوسوک ویو
داشتم با یونجی اطراف رو میدیم که گوشیم زنگ خورد باز پی دی نیم بود گوشی رو جواب دادم آنقدر باهاش بحث کردم که حسابش از دستم رفت یکمی از اونجا دور شدم حواسم نبود یونجی هم پیشمه گوشی رو قطع کردم اطراف رو نگاه کردم ولی یونجی نبود نه نه یونجی زود شروع کردم به دویدن یه زنی همراه با یونجی زود دویدم سمتش و یونجی رو از بغلش در آوردم
هوسوک یونجی حالت خوبه دختر کوچولوم خدایا شکرت فکر کردم تو رو هم از دست دادم 😢😢😢😢😢😢
لونا مامانش چی پس
هوسوک با صدایی آشنا سرم رو بلند کردم به زنه با دقت نگاه کردم اون اون ا/ت خودمه
ا ا ا/ت خودتی
لونا ا/ت دیگه کیه
هوسوک اومدم نزدیکتر و بغلش کردم حواسم نبود محکم بغلش کردم
لونا یاااا ولم کن بچم
با گفتن بچه زود ازش جدا شدم
حالت خوبه بچه که چیزیش نشد وایستا ببینم بچه
لونا آره بچه خودم آقا شما کی هستین
هوسوک ا/ت منو منو نمیشناسی هوم
لونا من تا حالا شما رو ندیدم فقط این دختره واسم یکم آشناست اینم بچه خودمه لطفا دیگه مزاحمم نشید
هوسوک نه ا/ت 😢😢😥😥😥
داشتم تنها قدم میزدم خانم جیونگ
واسه کار برگشت عمارت نفس عمیقی کشیدم و نگاهی به اطراف انداختم که یه دختری رو دیدم تنها روی ماسه ها نشسته بود و داشت گریه میکرد خودم رو بهش رسوندم هنوز کوچک بود دستای کوچولوش رو گرفتم اون لحظه احساس کردم چیزی توی قلبم پر پر کرد دختره رو بلند کردم صورت قشنگی داشت یکمی شبیه من بود ای بابا چی میگم حتما دوباره خنگ شدم ولش کن دختره دیگه گریه نمیکردم به جاش لبخندهای کوچولویی میزد خیلی کیوت بود
هوسوک ویو
داشتم با یونجی اطراف رو میدیم که گوشیم زنگ خورد باز پی دی نیم بود گوشی رو جواب دادم آنقدر باهاش بحث کردم که حسابش از دستم رفت یکمی از اونجا دور شدم حواسم نبود یونجی هم پیشمه گوشی رو قطع کردم اطراف رو نگاه کردم ولی یونجی نبود نه نه یونجی زود شروع کردم به دویدن یه زنی همراه با یونجی زود دویدم سمتش و یونجی رو از بغلش در آوردم
هوسوک یونجی حالت خوبه دختر کوچولوم خدایا شکرت فکر کردم تو رو هم از دست دادم 😢😢😢😢😢😢
لونا مامانش چی پس
هوسوک با صدایی آشنا سرم رو بلند کردم به زنه با دقت نگاه کردم اون اون ا/ت خودمه
ا ا ا/ت خودتی
لونا ا/ت دیگه کیه
هوسوک اومدم نزدیکتر و بغلش کردم حواسم نبود محکم بغلش کردم
لونا یاااا ولم کن بچم
با گفتن بچه زود ازش جدا شدم
حالت خوبه بچه که چیزیش نشد وایستا ببینم بچه
لونا آره بچه خودم آقا شما کی هستین
هوسوک ا/ت منو منو نمیشناسی هوم
لونا من تا حالا شما رو ندیدم فقط این دختره واسم یکم آشناست اینم بچه خودمه لطفا دیگه مزاحمم نشید
هوسوک نه ا/ت 😢😢😥😥😥
۷۶.۴k
۰۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.