گذشته ی سیاه و اینده ی سفید پارت ۲
معلم : ات برو بشین از زبون خودم: رفتم کناره دختره نشتم و زنگ تفریح خورد و جیسو (همون دختره) من و با کل مدرسه اشنا کردن یک ما گزشته و من و جیسو بهترین دوست های هم شدیم تا اینکع معلم: بچه ها همونطور که میدونین بی تی اس یکی از محبوب ترین گروه های جهان هستش و امروز این ۷ تا پسر به مدرسه ی ما اومدن و به چند کلاس تقسیم شدن تا کلاسی که میخوان خالی بشه و برن توی اون و ران بی تی اس رو ظبت کنن همه باهم یک صدا هورا کشیدن جز من و جیسو چون هردومون از اکسو خوشمون میومد ( بدبخت خبر ندارع میخواد عاشق بشه🤣🤣 نویسندع : سوتی نده حالا ) جیسو : ای بابا حالا نمیشد اکسو میومد من : موافقم 😡 استاد : خوب بیاین تو همین که دونفرشون وارد شدن همه کلاس و گزاشتن رو سرشون بعد استاد: با اینکه میدونم اسمش و نو میدونین ولی با این حال خودتونو معرفی کنین از زبون اولی ( اقا میخوام داستان و کش بدم تا حرص بدم ببینم کیا فضولن که کی وارد شده ) اولی : سلام اسم من تهیونگ دومی : سلام اسم من جانگ کوک بعد اودن و نشستن زنگ خورد و بعد داشتم و با جیسو راه میرفتم که یهو جانگ کوک و تهیونگ برگشتن و لباشون خورد به لب های من و جیسو ( جانگ کوک و ات تهیونگ و جیسو ) بعد من جانگ کوک و هول دادم .....
۱۱.۲k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.