•••••همخونه اخموی من💚🐸••••
•••••همخونه اخموی من💚🐸••••
#𝙋𝙖𝙧𝙩_42
#همخونه_اخموی_من
_چی میل دارین خانم
_فعلا واسم قهوه و کیک شکلاتی بیارین
_چشم
رفت و منم وسایلم روی میز گذاشتم و دستم رو زیر چونه ام زدم
از پنجره به حیاط دانشگاه خیره شدم خیلیا میومدن میرفتن
خیلیا کنار هم درس میخوندن خیلیا میخندیدن ووووو.....
با قرار گرفتن سفارشم روی میز چشم از بیرون گرفتم
کیک رو به خودم نزدیک کردم لبخندی بهش زدم از وقتی یادمه عاشق کیک شکلاتی بودم
برش کوچیکی ازش با چنگال توی دهنم گذاشتم واقعا عالی بود
خواستم یه تیکه دیگه توی دهنم بذارم که همون دختره توی کلاس روی پشت میز نشست
چون یهویی اومد کیک توی گلوم پرید و به سرفه افتادم که بلند شد اومد محکم پشتم کوبید
نفسم قطع شد و با دستم دستش رو پس زدم یه قلپ از قهوه ام خوردم و رو به دختره گفتم
_قصد کشتن داری که همچین میزنی
_بیا خوبی کن حالا بیخیال اینا جریان تو و استاد چیه
#𝙋𝙖𝙧𝙩_42
#همخونه_اخموی_من
_چی میل دارین خانم
_فعلا واسم قهوه و کیک شکلاتی بیارین
_چشم
رفت و منم وسایلم روی میز گذاشتم و دستم رو زیر چونه ام زدم
از پنجره به حیاط دانشگاه خیره شدم خیلیا میومدن میرفتن
خیلیا کنار هم درس میخوندن خیلیا میخندیدن ووووو.....
با قرار گرفتن سفارشم روی میز چشم از بیرون گرفتم
کیک رو به خودم نزدیک کردم لبخندی بهش زدم از وقتی یادمه عاشق کیک شکلاتی بودم
برش کوچیکی ازش با چنگال توی دهنم گذاشتم واقعا عالی بود
خواستم یه تیکه دیگه توی دهنم بذارم که همون دختره توی کلاس روی پشت میز نشست
چون یهویی اومد کیک توی گلوم پرید و به سرفه افتادم که بلند شد اومد محکم پشتم کوبید
نفسم قطع شد و با دستم دستش رو پس زدم یه قلپ از قهوه ام خوردم و رو به دختره گفتم
_قصد کشتن داری که همچین میزنی
_بیا خوبی کن حالا بیخیال اینا جریان تو و استاد چیه
۱.۳k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.