دنیای تاریک من (:
#دنیای_تاریک_من
پارت :6
لینو از دستش گرفت و گفت :خیلی غر میزنی نباید بهت میگفتم بیای .
+اوه بیدار شدید، حالتون خوبه ؟بنزین ریختم تو ماشینتون میتونید برید اما باید منم برسونید، بعدشم اینکه اینهمه راه بیای ببینی دوستت ریلکس خوابیده اونم توی همیچین جایی و تو با استرس برسی اینجا و تو این گرما همش صداش کنی غر زدن نداره؟
- اه آروم تر ، بعدشم تو با چه جراتی به من میگفتی لینو مگه من همسن توعم ؟اصلا چرا منو دوست خودت میدونی ها؟
+امم چیزه خب شما خواب بودین منم دیگه به اسم صداتون کردم،آخه آقای لی یک جوریه:/
بعدشم یکبار تو منو نجات دادی منم تورو فکر میکنی نمیتونیم دوست باشیم؟
-بازم داری بامن راحت حرف میزنی؟
+هیونگگگگ میشه بامن دوست باشی؟لطفا؟من خیلی دوست دارم باهات دوست باشم تو خیلی باحالو خوشتیپی خواهش میکنممممم ها؟
-هیونگ؟؟برو با همون دوستای دیگت بگرد تو نمیتونی با من دوست باشی مگر اینکه بخوای بمیری؟
+هیونگگگگ آخه من هیچ دوستی ندارم من همیشه تنها بودم و همیشه از دوستام زخم خوردم ومکث کردو بعد فوری بغضشو جمع کردو با چشمای کیوتش به لینو زل زد و گفت میشه از مرگ حرف نزنی؟ مگه من چمه که نمیشه باهات دوست باشم ؟
لینو از کیوتیش خندید ولی زود خودشو جمع کرد و برای خودش عجیب بود که بعد اینهمه سال بلاخره یکی باعث شد بخنده بعد سوار ماشین شد و داد زد هی به حرفات فکر میکنم ،توکه نمیخوای بمونی اینجا هوم؟بیا سوارشو بعد هان سوار شد و ...
ادامه دارد😌
پارت :6
لینو از دستش گرفت و گفت :خیلی غر میزنی نباید بهت میگفتم بیای .
+اوه بیدار شدید، حالتون خوبه ؟بنزین ریختم تو ماشینتون میتونید برید اما باید منم برسونید، بعدشم اینکه اینهمه راه بیای ببینی دوستت ریلکس خوابیده اونم توی همیچین جایی و تو با استرس برسی اینجا و تو این گرما همش صداش کنی غر زدن نداره؟
- اه آروم تر ، بعدشم تو با چه جراتی به من میگفتی لینو مگه من همسن توعم ؟اصلا چرا منو دوست خودت میدونی ها؟
+امم چیزه خب شما خواب بودین منم دیگه به اسم صداتون کردم،آخه آقای لی یک جوریه:/
بعدشم یکبار تو منو نجات دادی منم تورو فکر میکنی نمیتونیم دوست باشیم؟
-بازم داری بامن راحت حرف میزنی؟
+هیونگگگگ میشه بامن دوست باشی؟لطفا؟من خیلی دوست دارم باهات دوست باشم تو خیلی باحالو خوشتیپی خواهش میکنممممم ها؟
-هیونگ؟؟برو با همون دوستای دیگت بگرد تو نمیتونی با من دوست باشی مگر اینکه بخوای بمیری؟
+هیونگگگگ آخه من هیچ دوستی ندارم من همیشه تنها بودم و همیشه از دوستام زخم خوردم ومکث کردو بعد فوری بغضشو جمع کردو با چشمای کیوتش به لینو زل زد و گفت میشه از مرگ حرف نزنی؟ مگه من چمه که نمیشه باهات دوست باشم ؟
لینو از کیوتیش خندید ولی زود خودشو جمع کرد و برای خودش عجیب بود که بعد اینهمه سال بلاخره یکی باعث شد بخنده بعد سوار ماشین شد و داد زد هی به حرفات فکر میکنم ،توکه نمیخوای بمونی اینجا هوم؟بیا سوارشو بعد هان سوار شد و ...
ادامه دارد😌
۱.۹k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.