عشق صورتی من پارت 5
بکی
من اون روز به مهمونی لوکاس رفتم و اون اتفاق رو دیدم برا همین می خوام این دوتا رو به هم نزدیک کنم
بکی : آنیا فردا میای به کلبه ی (...)
آنیا : آره حتما
بکی از اونجا دور میشه و میره جای لوکاس
بکی : لوکاس من می دونم آنیا و دامین به هم علاقه دارن پس باید بهم کمک کنی ببین به دامیان بگو بیاد به کلبه ی(...) و بعد وقتی دوتایی شون رفتن اونجا در روشون قفل می کنیم
لوکاس: باشه حله
لوکاس: دامیان فردا بیا به کلبه ی (...)
دامیان : فقط تو اونجایی؟
لوکاس : آره بابا
فردا شب
آنیا و دامیان باهم روبه رو میشن
آنیا: تو اینجا چی کار میکنی؟
من اون روز به مهمونی لوکاس رفتم و اون اتفاق رو دیدم برا همین می خوام این دوتا رو به هم نزدیک کنم
بکی : آنیا فردا میای به کلبه ی (...)
آنیا : آره حتما
بکی از اونجا دور میشه و میره جای لوکاس
بکی : لوکاس من می دونم آنیا و دامین به هم علاقه دارن پس باید بهم کمک کنی ببین به دامیان بگو بیاد به کلبه ی(...) و بعد وقتی دوتایی شون رفتن اونجا در روشون قفل می کنیم
لوکاس: باشه حله
لوکاس: دامیان فردا بیا به کلبه ی (...)
دامیان : فقط تو اونجایی؟
لوکاس : آره بابا
فردا شب
آنیا و دامیان باهم روبه رو میشن
آنیا: تو اینجا چی کار میکنی؟
۵.۰k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.