ویو هانا )
ویو هانا )
+بیدار شدم امروز کافه دیرتر باز می شد و زود تر بسته می شد به گفته ی لارا امروز یکی کل کافه رو برای ساعت 10تا 10:30رزرو کرده مونده بودم چه خر پولیه این زنگ زدم لارا .
×الو چته گوساله .
+مرض گاو میش پاشو ساعت 9عه باید بریم بیا سر خیابون .
×هوی بیشعور من ازت بزرگترم حالا زود باش برو سر خیابون منم دارم میام .
+باشه.
+رفتم سر خیابون لارا بعد 5مین رسید .
×بریم .
+باش .
+رفتیم سوار مترو شدیم از اونجایی که محل کارم ن زیاد دور نبود 15مین بعدش رسیدیم . سریع رفتیم توی کافه لباسامونو عوض کردیم و یکم با هم حرف زدیم تا ساعت 10 بشه .
×حوصلم رفت هانا .
+منم چطوره برای خودمون یه چی درست کنیم نه من که هیچی نخوردم .
×راست می گی وایسا الان بر می گردم .
+لارا رفت و بعد چند مین با دو تا لیوان برگشت .
×این از بابل تی شما نینی کوچولو اینم از آیس امریکانوی من .
+یااا من کوچولو نیستم نا سلامتی 18سالمه ها .
+داشتیم بحث می کردیم که صدای زنگوله ی در خورد فهمیدیم اونی که اینجارو رزرو کرده با فامیل کیم بلاخره رسیده . رفت و روی میز نشست و لارا به سمتش رفت .
×آقایون چی میل دارن ؟
(علامت تهیونگ:÷ )
÷یه دابل اسپرسوی بزرگ و یه لته .
×چشم .
+لارا اومد توی آشپزخونه.
×بجنب یه دابل اسپرسو درست کن من لته رو درست می کنم .
+بلاخره دوتامون سفارشاتو آماده کردیم قرار شد لارا ببره که مامانش بهش زنگ زد .
×هانا تو اینا رو ببر مامانم زنگم زده ولی حواست باشه دست و پا چلفتی بازی در نیاره اینا کله گنده ان ها .
+باشه
+داشتم می بردم که یه دفعه افتادم و تمام لته و اسپرسو ی داغ روی مرد درشت هیکلی که رو به روی مردی که سفارش داده بود نشسته بود .
+لرز به بدنم افتاد معلومه آدم مهمیه .
+ب.....ب......ببخشید(با لرز و اروم)
( علامت کوک: _)
_هوی هرزه فک کردی کی هستی ؟ هان ؟(عربده )
+ببخشید ......سیاهی متلق
اسلاید ها رو چک کنین.
#فیکشن
#فیک_بی_تی_اس
+بیدار شدم امروز کافه دیرتر باز می شد و زود تر بسته می شد به گفته ی لارا امروز یکی کل کافه رو برای ساعت 10تا 10:30رزرو کرده مونده بودم چه خر پولیه این زنگ زدم لارا .
×الو چته گوساله .
+مرض گاو میش پاشو ساعت 9عه باید بریم بیا سر خیابون .
×هوی بیشعور من ازت بزرگترم حالا زود باش برو سر خیابون منم دارم میام .
+باشه.
+رفتم سر خیابون لارا بعد 5مین رسید .
×بریم .
+باش .
+رفتیم سوار مترو شدیم از اونجایی که محل کارم ن زیاد دور نبود 15مین بعدش رسیدیم . سریع رفتیم توی کافه لباسامونو عوض کردیم و یکم با هم حرف زدیم تا ساعت 10 بشه .
×حوصلم رفت هانا .
+منم چطوره برای خودمون یه چی درست کنیم نه من که هیچی نخوردم .
×راست می گی وایسا الان بر می گردم .
+لارا رفت و بعد چند مین با دو تا لیوان برگشت .
×این از بابل تی شما نینی کوچولو اینم از آیس امریکانوی من .
+یااا من کوچولو نیستم نا سلامتی 18سالمه ها .
+داشتیم بحث می کردیم که صدای زنگوله ی در خورد فهمیدیم اونی که اینجارو رزرو کرده با فامیل کیم بلاخره رسیده . رفت و روی میز نشست و لارا به سمتش رفت .
×آقایون چی میل دارن ؟
(علامت تهیونگ:÷ )
÷یه دابل اسپرسوی بزرگ و یه لته .
×چشم .
+لارا اومد توی آشپزخونه.
×بجنب یه دابل اسپرسو درست کن من لته رو درست می کنم .
+بلاخره دوتامون سفارشاتو آماده کردیم قرار شد لارا ببره که مامانش بهش زنگ زد .
×هانا تو اینا رو ببر مامانم زنگم زده ولی حواست باشه دست و پا چلفتی بازی در نیاره اینا کله گنده ان ها .
+باشه
+داشتم می بردم که یه دفعه افتادم و تمام لته و اسپرسو ی داغ روی مرد درشت هیکلی که رو به روی مردی که سفارش داده بود نشسته بود .
+لرز به بدنم افتاد معلومه آدم مهمیه .
+ب.....ب......ببخشید(با لرز و اروم)
( علامت کوک: _)
_هوی هرزه فک کردی کی هستی ؟ هان ؟(عربده )
+ببخشید ......سیاهی متلق
اسلاید ها رو چک کنین.
#فیکشن
#فیک_بی_تی_اس
۶.۷k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.